1. He was exempted from military service for illness.
[ترجمه ترگمان]او از خدمت سربازی به خاطر بیماری معاف بود
[ترجمه گوگل]او از خدمات نظامی برای بیماری معاف شد
2. Is military service compulsory in your country?
[ترجمه ترگمان]آیا خدمت سربازی در کشور شما اجباری است؟
[ترجمه گوگل]خدمت نظامی در کشور شما اجباری است؟
3. Men in college were exempt from military service.
[ترجمه ترگمان]مردان در دانشگاه از خدمت سربازی معاف بودند
[ترجمه گوگل]مردان در کالج معاف از خدمات نظامی بودند
4. Many conscripts resent having to do their military service.
[ترجمه ترگمان]بسیاری از سربازان وظیفه دارند که خدمت سربازی خود را انجام دهند
[ترجمه گوگل]بسیاری از ستیزه جویان مجبور به انجام خدمات نظامی خود هستند
5. He has just finished a stint of compulsory military service.
[ترجمه ترگمان]او تازه کار اجباری سربازی را به پایان رسانده است
[ترجمه گوگل]او تازه کار خدمت نظامی اجباری را تمام کرده است
6. His bad eyesight exempted him from military service.
[ترجمه ترگمان]دید بد او او را از خدمت سربازی معاف کرد
[ترجمه گوگل]دید بد او او را از خدمات نظامی معاف می کند
7. Military service is compulsory for every able-bodied male between 18 and 2
[ترجمه ترگمان]خدمت نظامی برای هر مرد توانا بین ۱۸ تا ۲ اجباری است
[ترجمه گوگل]خدمت نظامی برای هر مردی که از 18 سالگی تا 2 سالگی کار می کند اجباری است
8. Jack had been excused from military service on account of short-sightedness.
[ترجمه ترگمان]جک به خاطر sightedness از خدمت نظام معاف شده بود
[ترجمه گوگل]جک به خاطر کوتاه بودن از خدمات نظامی منع شده است
9. He fled to Costa Rica to avoid military service.
[ترجمه ترگمان]او به کاستاریکا برای اجتناب از خدمت سربازی گریخت
[ترجمه گوگل]او برای کاستن از خدمت سربازی به کاستاریکا فرار کرد
10. Their health disqualified them from military service.
[ترجمه ترگمان]سلامت آن ها آن ها را از خدمت سربازی رد صلاحیت کرد
[ترجمه گوگل]سلامت آنها آنها را از خدمات نظامی محروم کرد
11. A heart condition disqualified him for military service.
[ترجمه ترگمان]یک شرط قلبی او را برای خدمت سربازی رد صلاحیت کرد
[ترجمه گوگل]یک وضعیت قلب او را برای خدمت نظامی رد صلاحیت کرد
12. It is the obligation of citizens to perform military service.
[ترجمه ترگمان]این وظیفه شهروندان است که خدمت سربازی را انجام دهند
[ترجمه گوگل]این تعهد شهروندان برای انجام خدمات نظامی است
13. He boasts of dodging military service by feigning illness.
[ترجمه ترگمان]او با تظاهر به بیماری خود به فرار از خدمت سربازی می بالد
[ترجمه گوگل]او می تواند با خنثی کردن بیماری، از خدمات نظامی دور بماند
14. More and more men are refusing to do military service .
[ترجمه ترگمان]مردان بیشتر و بیشتری از خدمت سربازی امتناع می کنند
[ترجمه گوگل]بیشتر و بیشتر مردان حاضر به انجام خدمات نظامی نیستند
15. He has to do his military service before going to university.
[ترجمه ترگمان]او قبل از رفتن به دانشگاه باید خدمت سربازی خود را انجام دهد
[ترجمه گوگل]او قبل از رفتن به دانشگاه باید خدمات نظامی خود را انجام دهد