سور دادن، (به عنوان یادبود یا خوشامد) مهمانی دادن
kill the fatted calf
سور دادن، (به عنوان یادبود یا خوشامد) مهمانی دادن
جملات نمونه
1. Killing the fatted calf is another Biblical phrase which ought to act as an antidote to killjoy Christmases.
[ترجمه ترگمان]کشتن یک گوساله چاق عبارت دیگر از انجیل است که باید به عنوان یک پادزهر به راحتی فاسد شود
[ترجمه گوگل]کشتن گوساله چاقی یکی دیگر از مضامین کتاب مقدس است که باید به عنوان پادزهر برای کریسمس کریجوبی عمل کند
[ترجمه گوگل]کشتن گوساله چاقی یکی دیگر از مضامین کتاب مقدس است که باید به عنوان پادزهر برای کریسمس کریجوبی عمل کند
2. We're going to kill the fatted calf for Alfred when he comes back from his expedition.
[ترجمه ترگمان]وقتی از سفر او برمی گردد، یک گوساله چاق را برای آلفرد بگیر
[ترجمه گوگل]وقتی که او از سفر خود به آلفرد می رود، گوساله چاق را برای آلفرد کشته می شود
[ترجمه گوگل]وقتی که او از سفر خود به آلفرد می رود، گوساله چاق را برای آلفرد کشته می شود
3. Are you going to kill the fatted calf for the prodigal son, Jack?
[ترجمه ترگمان]تو میخوای اون گوساله رو برای پسر prodigal بکشی، \"جک\"؟
[ترجمه گوگل]آیا میخواهید گوساله چاق را برای پسر فداکار جک بیاورید؟
[ترجمه گوگل]آیا میخواهید گوساله چاق را برای پسر فداکار جک بیاورید؟
4. "Come, my dear boy, " said Prince Vassily playfully, "simply say 'yes, ' and I'll write on my own account to her, and we'll kill the fatted calf.
[ترجمه ترگمان]شاهزاده واسیلی به شوخی گفت: پسر عزیزم، فقط بگو بله، و من حساب خودم را برای او می نویسم و یک گوساله چاق را می کشیم
[ترجمه گوگل]'بیا، پسر عزیز من، پرنس وصیلی به طرز وحشیانه گفت:' فقط بگو 'بله'، و من به حساب خودم به او خواهم نوشت، و ما گوساله چاودار را می کشیم
[ترجمه گوگل]'بیا، پسر عزیز من، پرنس وصیلی به طرز وحشیانه گفت:' فقط بگو 'بله'، و من به حساب خودم به او خواهم نوشت، و ما گوساله چاودار را می کشیم
5. Sorry this meal isn't much, John. We didn't have time to kill the fatted calf.
[ترجمه ترگمان]\"متاسفم که این غذا زیاد نیست\" جان ما برای کشتن یه گوساله چاق وقت نداشتیم
[ترجمه گوگل]متاسفم این غذا خیلی زیاد نیست، جان ما زمان برای کشتن گوساله چاق نداشتیم
[ترجمه گوگل]متاسفم این غذا خیلی زیاد نیست، جان ما زمان برای کشتن گوساله چاق نداشتیم
6. His parents see him so rarely that they're always ready to kill the fatted calf when he comes home.
[ترجمه ترگمان]پدر و مادرش به ندرت او را می بینند که همیشه آماده کشتن یک گوساله چاق و چله وقتی است که به خانه می آید
[ترجمه گوگل]پدر و مادرم او را به ندرت می بینند که همیشه آماده می شوند که گوساله چاق شده را به قتل برساند
[ترجمه گوگل]پدر و مادرم او را به ندرت می بینند که همیشه آماده می شوند که گوساله چاق شده را به قتل برساند
پیشنهاد کاربران
سور دادن؛ مهمانی دادن
کلمات دیگر: