راه اندازی شد، انداختن، روانه کردن، اقدام کردن، پرت کردن، شروع کردن، پراندن
launched
انگلیسی به فارسی
جملات نمونه
1. he launched a right to my jaw
با دست راست مشتی بر آرواره ام فرود آورد.
2. he launched his cavalry against them
او با سواره نظام خود بر آنها تاخت.
3. he launched his two sons in carpet business
او به دو پسر خود کمک کرد که دست به تجارت فرش بزنند.
4. he launched into a severe criticism of the u. n.
او سخت سرگرم انتقاد از سازمان ملل شد.
5. a satelite was launched
ماهواره ای به هوا فرستاده شد.
6. another probe was launched yesterday
یک فضاناو پژوهشی دیگر دیروز به فضا پرتاب شد.
7. two missiles were launched against us
دو موشک بر علیه ما پرتاب شد.
8. he was now well launched on a law career
او اکنون در یک شغل قضایی برای خود جا گرفته بود.
پیشنهاد کاربران
start, begin, make a sudden energetic movement
پرتاب شده
کلمات دیگر: