1- نایل شدن، به دست آوردن 2- (با خشم یا سرعت) نزدیک شدن به
come at
1- نایل شدن، به دست آوردن 2- (با خشم یا سرعت) نزدیک شدن به
انگلیسی به فارسی
رسیدن بهخصوص با تلاش و مشقت
حمله کردن، حملات پیدرپی کردن
شرایطی را پذیرفتن، موافقت کردن
انگلیسی به انگلیسی
• attack, assault; reach, catch up with
مترادف و متضاد
reach, attain
Synonyms: accomplish, achieve, discover, feel for, find, grasp, succeed, touch, win
attack
Synonyms: assail, assault, charge, fall upon, fly at, go for, invade, light into, rush
Accept (a situation); to agree to do
جملات نمونه
1. If necessary I can come at once.
[ترجمه ترگمان]اگر لازم شد فورا بیایم
[ترجمه گوگل]در صورت لزوم می توانم بلافاصله بروم
[ترجمه گوگل]در صورت لزوم می توانم بلافاصله بروم
2. You've come at the right time.
[ترجمه ترگمان]درست به موقع اومدی
[ترجمه گوگل]شما در زمان مناسب آمده اید
[ترجمه گوگل]شما در زمان مناسب آمده اید
3. Misfortunes come at night.
[ترجمه ترگمان]به علاوه، در شب، به علاوه،
[ترجمه گوگل]بدبختی ها در شب می آیند
[ترجمه گوگل]بدبختی ها در شب می آیند
4. Put the food where the cat can't come at it.
[ترجمه ترگمان]غذا را جایی بگذار که گربه نتواند بیاید
[ترجمه گوگل]غذا را در جایی که گربه نمی تواند به آن برسد قرار دهید
[ترجمه گوگل]غذا را در جایی که گربه نمی تواند به آن برسد قرار دهید
5. Career-wise, this illness couldn't have come at a worse time.
[ترجمه ترگمان]این بیماری نمی توانست در زمان بدتر از آن امده باشد
[ترجمه گوگل]شغل خوب، این بیماری نمی تواند در زمان بدتر آمده است
[ترجمه گوگل]شغل خوب، این بیماری نمی تواند در زمان بدتر آمده است
6. Can you come at 30? I know it's inconvenient for you, but I must see you.
[ترجمه ترگمان]میشه ساعت ۳۰ بیای؟ می دانم که برایتان ناراحت کننده است، اما باید شما را ببینم
[ترجمه گوگل]آیا می توانید در 30 سالگی بیائید؟ من می دانم که برای شما ناراحت کننده است، اما من باید شما را ببینم
[ترجمه گوگل]آیا می توانید در 30 سالگی بیائید؟ من می دانم که برای شما ناراحت کننده است، اما من باید شما را ببینم
7. Don't come at me, I did nothing that day.
[ترجمه ترگمان]به من نیا، من اون روز هیچ کاری نکردم
[ترجمه گوگل]به من نمی آیند، آن روز چیزی نکردم
[ترجمه گوگل]به من نمی آیند، آن روز چیزی نکردم
8. You've come at the right moment.
[ترجمه ترگمان]تو درست به موقع اومدی
[ترجمه گوگل]شما در لحظه مناسب آمده اید
[ترجمه گوگل]شما در لحظه مناسب آمده اید
9. Good knives don't come at bargain prices .
[ترجمه ترگمان]چاقوی خوب قیمت چونه هم ندارن
[ترجمه گوگل]چاقوی خوب در قیمت های پایین عرضه نمی شود
[ترجمه گوگل]چاقوی خوب در قیمت های پایین عرضه نمی شود
10. The news couldn't have come at a better time.
[ترجمه ترگمان]خبر بهتر از این نمی شد
[ترجمه گوگل]خبرها نمیتوانند در یک زمان بهتر قرار بگیرند
[ترجمه گوگل]خبرها نمیتوانند در یک زمان بهتر قرار بگیرند
11. Will you please to come at once?
[ترجمه ترگمان]میشه یه بار بیای اینجا؟
[ترجمه گوگل]آیا شما لطفا یکبار بیائید؟
[ترجمه گوگل]آیا شما لطفا یکبار بیائید؟
12. I am certain he told me to come at two o'clock.
[ترجمه ترگمان]مطمئن هستم که او به من گفت که ساعت دو بیایم
[ترجمه گوگل]من مطمئن هستم او به من گفت دو ساعته می آیم
[ترجمه گوگل]من مطمئن هستم او به من گفت دو ساعته می آیم
13. We need to come at the problem from a different angle.
[ترجمه ترگمان]ما باید از زاویه دیگری به این مشکل برسیم
[ترجمه گوگل]ما باید از یک زاویه متفاوت به مشکل برسیم
[ترجمه گوگل]ما باید از یک زاویه متفاوت به مشکل برسیم
14. You've come at the worst possible moment. I have a meeting in five minutes.
[ترجمه ترگمان]تو بدترین زمان ممکن رو اومدی پنج دقیقه دیگه جلسه دارم
[ترجمه گوگل]شما در بدترین لحظه ممکن است من یک جلسه در پنج دقیقه دارم
[ترجمه گوگل]شما در بدترین لحظه ممکن است من یک جلسه در پنج دقیقه دارم
15. Our new babysitter's an absolute wonder - she'll come at very short notice and the children love her.
[ترجمه ترگمان]پرستار جدید ما فکر می کند - خیلی زود خواهد آمد و بچه ها او را دوست دارند
[ترجمه گوگل]بچه نگهدار جدید ما یک تعجب مطلق است - او خیلی زود متوجه می شود و بچه ها او را دوست دارند
[ترجمه گوگل]بچه نگهدار جدید ما یک تعجب مطلق است - او خیلی زود متوجه می شود و بچه ها او را دوست دارند
پیشنهاد کاربران
به سراغ آمدن
come at
پیش آمدن، به سراغ آمدن
The opportunity to join the expedition came at just the right time for me
اون فرصت پیوستن به گروه اعزامی کاملا در زمان درستی واسه من پیش اومد
پیش آمدن، به سراغ آمدن
The opportunity to join the expedition came at just the right time for me
اون فرصت پیوستن به گروه اعزامی کاملا در زمان درستی واسه من پیش اومد
Come at someone
نزدیک شدن به کسی ، طرف کسی رفتن با تهدید
He came at me with knife
اون با یه چاقو به طرف من اومد
نزدیک شدن به کسی ، طرف کسی رفتن با تهدید
He came at me with knife
اون با یه چاقو به طرف من اومد
کلمات دیگر: