(روان شناسی) برونگرا شده، برونگرا
extroverted
(روان شناسی) برونگرا شده، برونگرا
انگلیسی به فارسی
(روانشناسی) برونگراشده، برونگرا
انگلیسی به انگلیسی
• having an outgoing disposition, tending to direct one's interest and concern outward (psychology)
مترادف و متضاد
outgoing
Synonyms: congenial, cordial, demonstrative, friendly, gregarious, personable, sociable, social, unreserved
جملات نمونه
1. Some young people who were easy-going and extroverted as children become self-conscious in early adolescence.
[ترجمه ترگمان]برخی از جوانان که در سنین کودکی به خود خودآگاه هستند و در سنین کودکی به خود خودآگاه هستند
[ترجمه گوگل]بعضی از جوانان که به راحتی و به عنوان کودکان تحت تاثیر قرار می گیرند، در دوران نوجوانی خودخواهی می کنند
[ترجمه گوگل]بعضی از جوانان که به راحتی و به عنوان کودکان تحت تاثیر قرار می گیرند، در دوران نوجوانی خودخواهی می کنند
2. He's very friendly and extroverted so he should fit in quite easily.
[ترجمه ترگمان]او خیلی دوست و صمیمی است و به همین راحتی می تواند به راحتی آن را تحمل کند
[ترجمه گوگل]او بسیار دوستانه و بی نظیر است، بنابراین او باید کاملا راحت باشد
[ترجمه گوگل]او بسیار دوستانه و بی نظیر است، بنابراین او باید کاملا راحت باشد
3. She was as naturally extroverted as Paul was painfully introverted.
[ترجمه ترگمان]به همان اندازه طبیعی بود که پل به درد بخور بود
[ترجمه گوگل]او همانطور که به طور طبیعی به طور عجیب و غریب به عنوان پل وارد شده دردناکی بود
[ترجمه گوگل]او همانطور که به طور طبیعی به طور عجیب و غریب به عنوان پل وارد شده دردناکی بود
4. They may marry an extroverted intuitive-thinking type like themselves, or an introverted sensation-feeling type quite unlike themselves.
[ترجمه ترگمان]آن ها ممکن است با یک نوع تفکر intuitive مانند خود، و یا یک نوع احساسی درون گرا - کاملا متفاوت با خودشان ازدواج کنند
[ترجمه گوگل]آنها ممکن است نوع تفکر غیرمستقیم مانند خودشان را از دست بدهند یا نوع احساس حساسیت درونگرا کاملا متفاوت با خودشان باشد
[ترجمه گوگل]آنها ممکن است نوع تفکر غیرمستقیم مانند خودشان را از دست بدهند یا نوع احساس حساسیت درونگرا کاملا متفاوت با خودشان باشد
5. First he distinguished the extroverted person from the introverted one - attitude types, as he called them.
[ترجمه ترگمان]ابتدا شخص extroverted را از نوع نگرش درون گرا، همانطور که او آن ها را می نامید، متمایز کرد
[ترجمه گوگل]ابتدا او فرد متمایز را از نوع درونگرا - نوع نگرش، به عنوان او آنها را به نام آنها را برجسته کرد
[ترجمه گوگل]ابتدا او فرد متمایز را از نوع درونگرا - نوع نگرش، به عنوان او آنها را به نام آنها را برجسته کرد
6. Smokers are measurably more extroverted than non-smokers.
[ترجمه ترگمان]سیگاری ها به طور محسوسی more از سیگاری ها هستند
[ترجمه گوگل]افراد سیگاری قابل اندازه گیری بیشتر از افراد غیر سیگاری هستند
[ترجمه گوگل]افراد سیگاری قابل اندازه گیری بیشتر از افراد غیر سیگاری هستند
7. Extroverted, quick and full of enthusiasm, she hopped about the carpet without a word of greeting to anyone.
[ترجمه ترگمان]با شور و شوق و پر شور و شوق از روی قالی پرید و بی آن که سخنی به کسی بگوید از روی فرش پرید
[ترجمه گوگل]سرگردان، سریع و پر از شور و شوق، او در مورد فرش بدون کلمه ای از سلام به هر کس hopped
[ترجمه گوگل]سرگردان، سریع و پر از شور و شوق، او در مورد فرش بدون کلمه ای از سلام به هر کس hopped
8. They were two of a kind - extroverted and fun-loving.
[ترجمه ترگمان]اونا دوتا از آدم های مهربون و دوست داشتنی بودن
[ترجمه گوگل]آنها دو نوع بودند - بی نظیر و سرگرم کننده
[ترجمه گوگل]آنها دو نوع بودند - بی نظیر و سرگرم کننده
9. The closest thing to a red - blooded, extroverted American youth Schulz created was a beagle.
[ترجمه ترگمان]The که نزدیک ترین چیز به یک جوان خون گرم و extroverted بود، یک تازی پاکوتاه بود
[ترجمه گوگل]نزدیکترین چیزی که به شوالز، یک جوان آمریکایی عجیب و غریب و عجیب و غریب ایجاد کرد، خلط بود
[ترجمه گوگل]نزدیکترین چیزی که به شوالز، یک جوان آمریکایی عجیب و غریب و عجیب و غریب ایجاد کرد، خلط بود
10. FIRE DRAGON: The Fire Dragon is the most extroverted and competitive Dragon.
[ترجمه ترگمان]آتش آتش: اژدهای آتش the و competitive اژدها است
[ترجمه گوگل]آتش DRAGON: اژدها آتش است اژدها بیشتر Extroverted و رقابتی است
[ترجمه گوگل]آتش DRAGON: اژدها آتش است اژدها بیشتر Extroverted و رقابتی است
11. Extroverted, I think. I mix well and enjoy doing things with others.
[ترجمه ترگمان] فکر کنم Extroverted باشه با دیگران خوب ترکیب می کنم و از انجام دادن کارها با دیگران لذت می برم
[ترجمه گوگل]من فکر می کنم extroverted من خوب مخلوط می کنم و از کار کردن با دیگران لذت می برم
[ترجمه گوگل]من فکر می کنم extroverted من خوب مخلوط می کنم و از کار کردن با دیگران لذت می برم
12. The National Grand Theatre also has this extroverted characteristic of modern architecture.
[ترجمه ترگمان]تئاتر بزرگ ملی نیز دارای ویژگی extroverted معماری مدرن است
[ترجمه گوگل]تئاتر ملی بزرگ نیز این ویژگی فوق العاده معماری مدرن را دارد
[ترجمه گوگل]تئاتر ملی بزرگ نیز این ویژگی فوق العاده معماری مدرن را دارد
13. ENFJ ( Extroverted feeling with intuiting ): These people are easy speakers.
[ترجمه ترگمان]ENFJ (احساس Extroverted با intuiting): این افراد، سخنگویان بسیار ساده ای هستند
[ترجمه گوگل]ENFJ (احساس عجیب و غریب با بصیرت): این افراد سخنرانان آسان هستند
[ترجمه گوگل]ENFJ (احساس عجیب و غریب با بصیرت): این افراد سخنرانان آسان هستند
14. Both are extroverted, social, and stubborn.
[ترجمه ترگمان]هر دوی آن ها extroverted، اجتماعی و کله شق هستند
[ترجمه گوگل]هر دو آنها انحصاری، اجتماعی و خشونت آمیز هستند
[ترجمه گوگل]هر دو آنها انحصاری، اجتماعی و خشونت آمیز هستند
پیشنهاد کاربران
خوش رفتار
برونگرا - خوش مشرب و گرم بگیر - خونگرم -
کلمات دیگر: