کلمه جو
صفحه اصلی

tolerable


معنی : قابل قبول، متوسط، تحمل پذیر، نسبتا خوب، قابل تحمل، مدارا پذیر
معانی دیگر : تاب آوردنی، میانه

انگلیسی به فارسی

تحمل پذیر، قابل تحمل


قابل تحمل، نسبتا خوب، میانه، متوسط، قابل قبول،مدارا پذیر


انگلیسی به انگلیسی

صفت ( adjective )
مشتقات: tolerably (adv.), tolerability (n.)
(1) تعریف: capable of being tolerated or endured; endurable.
متضاد: intolerable, unbearable

- Conditions were more tolerable in the north during the war because infrastructure remained intact.
[ترجمه ترگمان] شرایط در شمال در طول جنگ قابل تحمل بود، چرا که زیرساخت دست نخورده باقی ماند
[ترجمه گوگل] شرایط زیر در شمال در طول جنگ قابل تحمل بود زیرا زیرساخت ها باقی ماندند

(2) تعریف: fair or adequate; not bad.
مشابه: fair, respectable

- She's a tolerable singer, but I doubt she has a great career ahead of her.
[ترجمه ترگمان] خواننده قابل تحملش است، اما شک دارم که او یک شغل عالی در پیش دارد
[ترجمه گوگل] او یک خواننده قابل تحمل است، اما شک دارم که او کار بزرگی در پیش رو دارد

• bearable, endurable; passable, mediocre
if something is tolerable, it is acceptable or bearable, but not pleasant or good.

مترادف و متضاد

قابل قبول (صفت)
acceptable, passable, admissible, tolerable, allowable, believable, receivable, acceptive

متوسط (صفت)
mean, tolerable, normal, average, medium, intermediate, middle, mediocre, medial, middling, run-of-the-mill

تحمل پذیر (صفت)
tolerable, bearable, endurable, sufferable

نسبتا خوب (صفت)
tolerable, fair, goodish

قابل تحمل (صفت)
tolerable, supportable, sustainable

مدارا پذیر (صفت)
tolerable

acceptable, good enough


Synonyms: adequate, allowable, all right, average, bearable, better than nothing, common, decent, endurable, fair, fairly good, fair to middling, goodish, indifferent, livable, mediocre, middling, not bad, okay, ordinary, passable, presentable, respectable, run-of-the-mill, satisfactory, so-so, sufferable, sufficient, supportable, sustainable, tidy, unexceptionable, unexceptional, unimpeachable


Antonyms: bad, intolerable, unacceptable, unbearable


جملات نمونه

1. this degree of heat is tolerable
این میزان حرارت تحمل پذیر است.

2. She inspected the rooms and found them perfectly tolerable.
[ترجمه ترگمان]به اتاق ها نگاهی انداخت و آن ها را خیلی خوب یافت
[ترجمه گوگل]او اتاق را بازرسی کرد و کاملا قابل تحمل بود

3. At times, the heat was barely tolerable.
[ترجمه ترگمان]گاهی گرما قابل تحمل نبود
[ترجمه گوگل]گاهی اوقات، گرما به سختی قابل تحمل بود

4. In August the heat is barely tolerable.
[ترجمه ترگمان]در ماه اوت گرما به سختی قابل تحمل است
[ترجمه گوگل]در ماه اوت گرما به سختی قابل تحمل است

5. The apartment is really too small, but it's tolerable for the time being.
[ترجمه ترگمان]آپارتمان خیلی کوچک است، اما برای مدتی قابل تحمل است
[ترجمه گوگل]آپارتمان واقعا خیلی کوچک است اما در حال حاضر قابل تحمل است

6. He described their living conditions as tolerable.
[ترجمه ترگمان]او شرایط زندگی آن ها را قابل تحمل توصیف کرد
[ترجمه گوگل]او شرایط زندگی خود را به عنوان قابل تحمل توصیف کرد

7. He fell asleep just past midnight with tolerable ease.
[ترجمه ترگمان]درست قبل از نیمه شب به خواب رفت
[ترجمه گوگل]او فقط نیمه شب با سهولت قابل تحمل به خواب رفته بود

8. The heat was tolerable at night but suffocating during the day.
[ترجمه ترگمان]گرما در شب قابل تحمل بود، اما در طول روز خفه کننده بود
[ترجمه گوگل]گرما در شب شتابان بود اما در طول روز خفه شد

9. The heat in this room is barely tolerable.
[ترجمه ترگمان]گرما در این اتاق به سختی قابل تحمل است
[ترجمه گوگل]گرما در این اتاق به سختی قابل تحمل است

10. Fortunately, this soon declined to a more tolerable rate.
[ترجمه ترگمان]خوشبختانه این کار به زودی بیش از پیش تخفیف یافت
[ترجمه گوگل]خوشبختانه، این به زودی به میزان قابل تحمل کاهش یافت

11. The taste of the medicine is bitter but tolerable.
[ترجمه ترگمان]مزه اش تلخ است اما قابل تحمل است
[ترجمه گوگل]طعم دارویی تلخ اما قابل تحمل است

12. But instead of climbing to a tolerable 30 or 3 the thermometer never rose above 20.
[ترجمه ترگمان]اما به جای بالا رفتن از ۳۰ یا ۳ دماسنج، هرگز از ۲۰ درجه بالاتر نرفته بود
[ترجمه گوگل]اما به جای صعود به یک قابل تحمل 30 یا 3، دماسنج هرگز در بالای 20 افزایش یافت

13. It was a tolerable existence, but only just.
[ترجمه ترگمان]زندگی خوبی بود، اما فقط
[ترجمه گوگل]این یک موجود قابل تحمل بود، اما فقط فقط

14. Most traffic jams are tolerable, lasting only 5 minutes or so.
[ترجمه ترگمان]اغلب ترافیک سنگین قابل تحمل است و تنها ۵ دقیقه یا بیشتر طول می کشد
[ترجمه گوگل]بیشتر ترافیک قابل تحمل است، تنها 5 دقیقه یا بیشتر ادامه دارد

15. She is in tolerable health.
[ترجمه ترگمان]حالش خوب است
[ترجمه گوگل]او در سلامت قابل تحمل است

This degree of heat is tolerable.

این میزان حرارت تحمل‌پذیر است.


پیشنهاد کاربران

قابل تحمل
قابل قبول


کلمات دیگر: