دوربین ها، دوربین، دوربین یا جعبه عکاسی
cameras
انگلیسی به فارسی
جملات نمونه
1. our satellite cameras can even read car license plates
دوربین های ماهواره ای ما می توانند حتی شماره ی اتومبیل را هم بخوانند.
2. a battery of cameras were set to record every phase of the eclipse
تعدادی دوربین برای ضبط کلیه ی مراحل کسوف آماده شده بود.
3. the police confiscated the reporters' cameras
پاسبانان دوربین های خبرنگاران را توقیف کردند.
4. they hijacked a truckload of cameras
آنها یک کامیون پر از دوربین عکاسی را دزدیدند.
پیشنهاد کاربران
نوخو
اتاقک ها
دوربین گوشی، تبلت یا لپ تاپ
کلمات دیگر: