(گفتاری) گریزان، بیزار از، متنفر، دارای حساسیت به، وابسته به حساسیت، مبتلا به آلرژی، آزیری، دارای حساسیت به allergic to study بیزار از مطالعه to be allergic to حساسیت داشتن به
allergic
(گفتاری) گریزان، بیزار از، متنفر، دارای حساسیت به، وابسته به حساسیت، مبتلا به آلرژی، آزیری، دارای حساسیت به allergic to study بیزار از مطالعه to be allergic to حساسیت داشتن به
انگلیسی به فارسی
(گفتاری) گریزان، بیزار از، متنفر، دارای حساسیت به
وابسته به حساسیت
مبتلا به آلرژی، آزیری
آلرژیک
انگلیسی به انگلیسی
صفت ( adjective )
• (1) تعریف: of or pertaining to a state or condition of allergy.
- She had an allergic reaction to the nuts in the candy.
[ترجمه ترگمان] اون یه واکنش آلرژیک به فندق در آب نبات داشت
[ترجمه گوگل] او واکنش آلرژیک به آجیل در آب نبات داشت
[ترجمه گوگل] او واکنش آلرژیک به آجیل در آب نبات داشت
- He went into allergic shock after being stung by a bee.
[ترجمه ترگمان] بعد از اینکه یه زنبور نیش زد به شوک آلرژی داشت
[ترجمه گوگل] او پس از اینکه زنبور عسل شدید، به شوک آلرژیک وارد شد
[ترجمه گوگل] او پس از اینکه زنبور عسل شدید، به شوک آلرژیک وارد شد
• (2) تعریف: having abnormal or disabling sensitivity to certain agents such as drugs, food, or pollen, resulting in a hypersensitive reaction upon exposure.
- I can't eat strawberries because I'm allergic to them.
[ترجمه ترگمان] من نمی توانم توت فرنگی بخورم، چون به آن ها آلرژی دارم
[ترجمه گوگل] من نمی توانم توت فرنگی بخورم زیرا من به آنها حساسیت دارم
[ترجمه گوگل] من نمی توانم توت فرنگی بخورم زیرا من به آنها حساسیت دارم
• (3) تعریف: (informal) disliking; not inclined to.
- He seems to be allergic to hard work.
[ترجمه ترگمان] به نظر میرسه به کار سخت آلرژی داره
[ترجمه گوگل] به نظر می رسد که به کار سخت آلرژی دارد
[ترجمه گوگل] به نظر می رسد که به کار سخت آلرژی دارد
• pertaining to allergy; suffering from an allergy; susceptible
if you are allergic to something, you become ill or get a rash when you eat it, smell it, or touch it.
if you are allergic to something, you become ill or get a rash when you eat it, smell it, or touch it.
مترادف و متضاد
having a reaction to food, material, etc.
Synonyms: affected, averse to, dyspathetic, hypersensitive, immune sensitive, sensitive, sensitized, susceptible
جملات نمونه
1. allergic to study
بیزار از مطالعه
2. an allergic reaction
واکنش آلرژی (حساسیت)
3. to be allergic to
حساسیت داشتن به
4. Find which food you are allergic to by a process of elimination.
[ترجمه ترگمان]پیدا کردن این که چه غذایی به شما نسبت به فرآیند حذف آلرژی دارد
[ترجمه گوگل]یافتن مواد غذایی که شما با فرآیند حذف آن حساسیت دارید
[ترجمه گوگل]یافتن مواد غذایی که شما با فرآیند حذف آن حساسیت دارید
5. Cats make him sneeze - I think he's allergic to the fur.
[ترجمه ترگمان]گربه ها او را عطسه می کنند - فکر می کنم به خز حساسیت دارد
[ترجمه گوگل]گربه ها عطسه می کنند - من فکر می کنم او به خز آلرژی دارد
[ترجمه گوگل]گربه ها عطسه می کنند - من فکر می کنم او به خز آلرژی دارد
6. Dairy products may provoke allergic reactions in some people.
[ترجمه ترگمان]محصولات لبنی ممکن است واکنش های آلرژیک را در برخی از مردم تحریک کنند
[ترجمه گوگل]محصولات لبنی ممکن است برخی از واکنش های آلرژیک را تحریک کند
[ترجمه گوگل]محصولات لبنی ممکن است برخی از واکنش های آلرژیک را تحریک کند
7. I like cats but unfortunately I'm allergic to them.
[ترجمه ترگمان]من گربه ها را دوست دارم اما متاسفانه به آن ها آلرژی دارم
[ترجمه گوگل]گربه ها را دوست دارم اما متاسفانه به آنها حساسیت دارم
[ترجمه گوگل]گربه ها را دوست دارم اما متاسفانه به آنها حساسیت دارم
8. If you think you may be allergic to a food or drink, eliminate it from your diet.
[ترجمه ترگمان]اگر فکر می کنید ممکن است به یک غذا یا نوشیدنی حساسیت داشته باشید، آن را از رژیم غذایی خود حذف کنید
[ترجمه گوگل]اگر فکر می کنید ممکن است به یک غذا یا نوشیدگی آلرژیک دارید، آن را از رژیم غذایی خود حذف کنید
[ترجمه گوگل]اگر فکر می کنید ممکن است به یک غذا یا نوشیدگی آلرژیک دارید، آن را از رژیم غذایی خود حذف کنید
9. I am allergic to cat hair.
[ترجمه ترگمان] من به موهای گربه آلرژی دارم
[ترجمه گوگل]من به موهای گربه حساسیت دارم
[ترجمه گوگل]من به موهای گربه حساسیت دارم
10. You could see he was allergic to housework.
[ترجمه ترگمان]میتونستی ببینی که به کارای خونه آلرژی داشت
[ترجمه گوگل]شما می توانید ببینید که او به کارهای خانه داری آلرژی دارد
[ترجمه گوگل]شما می توانید ببینید که او به کارهای خانه داری آلرژی دارد
11. Soya milk can cause allergic reactions in some children.
[ترجمه ترگمان]شیر خشک می تواند باعث واکنش های آلرژیک در برخی از کودکان شود
[ترجمه گوگل]شیر سویا می تواند واکنش های حساسیتی در بعضی از کودکان ایجاد کند
[ترجمه گوگل]شیر سویا می تواند واکنش های حساسیتی در بعضی از کودکان ایجاد کند
12. She had a severe allergic reaction to the drug.
[ترجمه ترگمان]اون یه واکنش شدیدی نسبت به مواد داشته
[ترجمه گوگل]او واکنش شدید آلرژیک به دارو داشت
[ترجمه گوگل]او واکنش شدید آلرژیک به دارو داشت
13. Most men are allergic to housework!
[ترجمه ترگمان]بیشتر مردها به کاره ای خانه حساسیت دارند!
[ترجمه گوگل]اکثر مردان به کارهای خانگی آلرژی دارند!
[ترجمه گوگل]اکثر مردان به کارهای خانگی آلرژی دارند!
14. Some people have an allergic reaction to shellfish.
[ترجمه ترگمان]برخی افراد واکنش آلرژیک به صدف دارند
[ترجمه گوگل]برخی از افراد واکنش آلرژیک به صدف ها دارند
[ترجمه گوگل]برخی از افراد واکنش آلرژیک به صدف ها دارند
15. A person who is allergic to cashews may break out in a rash when he consumes these nuts.
[ترجمه ترگمان]فردی که نسبت به cashews حساسیت دارد، ممکن است هنگام مصرف این آجیل ها به خارش بیفتد
[ترجمه گوگل]هنگامی که این آجیل را مصرف می کند، فردی که به آجیل می آید حساسیت می کند
[ترجمه گوگل]هنگامی که این آجیل را مصرف می کند، فردی که به آجیل می آید حساسیت می کند
allergic to study
بیزار از مطالعه
to be allergic to
حساسیت داشتن به
پیشنهاد کاربران
حساسیت
کلمات دیگر: