کلمه جو
صفحه اصلی

unfavorably

انگلیسی به فارسی

ناخوشایند


انگلیسی به انگلیسی

• in an unfavorable manner, adversely, inauspiciously, disadvantageously

جملات نمونه

1. His behavior contrasts unfavorably with his principles.
[ترجمه ترگمان]رفتار او به طرز نامطلوبی با اصول او تضاد دارد
[ترجمه گوگل]رفتار او با اصول خود مخالف است

2. The taxpayer are unfavorably disposed towards the recent tax increase.
[ترجمه ترگمان]مالیات دهندگان به طرز نامطلوبی نسبت به افزایش مالیات اخیر ناراضی هستند
[ترجمه گوگل]مالیات دهندگان نسبت به افزایش مالیات اخیر به طور نامطلوب ایفای نقش می کنند

3. Perot was viewed unfavorably by 57 percent of those surveyed, compared with 17 percent with a favorable impression.
[ترجمه ترگمان]پیروت به طور نامساعد با ۵۷ درصد از افراد مورد نظرسنجی قرار گرفت، در حالی که این میزان در مقایسه با ۱۷ درصد تاثیر مطلوبی داشت
[ترجمه گوگل]پراوت 57٪ از کسانی که مورد بررسی قرار گرفتند، به طور نامطلوب مورد بررسی قرار گرفتند، در مقایسه با 17٪ با نظر مثبت

4. Investors reacted unfavorably to the announcement and pushed shares down as much as 9 percent.
[ترجمه ترگمان]سرمایه گذاران به طرز نامطلوبی به اعلام خبر واکنش نشان دادند و سهام را تا ۹ درصد کاهش دادند
[ترجمه گوگل]سرمایه گذاران به دلیل اعلام نامزدی واکنش نشان دادند و سهام را به 9 درصد کاهش دادند

5. He looked at me unfavorably.
[ترجمه ترگمان]او به من نگاه کرد
[ترجمه گوگل]او به من ناسزا نگاه کرد

6. Frequently, both sides in the Rites Controversy looked unfavorably on certain elements of modern Confucianism.
[ترجمه ترگمان]معمولا هر دو طرف در مناقشه Rites به طرز نامطلوبی در برخی از عناصر certain مدرن به نظر می رسیدند
[ترجمه گوگل]اغلب، هر دو طرف در اختلافات عهد عتیق در برخی از عناصر کنفوسیوس مدرن ناسازگار بودند

7. A pressure - sensitive effect affects unfavorably the production performance of fractured low - permeability reservoirs with horizontal fractures.
[ترجمه ترگمان]اثر فشار فشار بر عملکرد تولید مخازن با نفوذپذیری پایین شکسته با شکستگی های افقی اثر می گذارد
[ترجمه گوگل]اثر حساس به فشار ناشی از عملکرد تولید مخازن کم نفوذ با شکستگی های افقی است

8. The woman impressed me most unfavorably.
[ترجمه ترگمان]این زن بیشتر به من نگاه کرد
[ترجمه گوگل]این زن به من بیشتر ناسزا گفت

9. Your price compare unfavorably with your competitor's.
[ترجمه ترگمان]قیمت شما به طرز نامطلوبی با رقیب شما مقایسه می شود
[ترجمه گوگل]قیمت خود را با رقیب خود مقایسه کنید

10. Brad was being purposely bumpkinish reacting unfavorably to Boylan's mannered elegance.
[ترجمه ترگمان]به راد به عمد سرش را تکان داد و به آداب و رسوم معمول بویلون بی اعتنایی نشان داد
[ترجمه گوگل]براد عمدتا باکپینچین بود که به راحتی به زیبایی روحی بویلن واکنش نشان می داد

11. In this respect it compares unfavorably with both natural stone and steel.
[ترجمه ترگمان]در این رابطه، آن به طرز نامطلوبی با سنگ و فولاد طبیعی قابل مقایسه است
[ترجمه گوگل]در این راستا با سنگ های طبیعی و فولادی به راحتی مقایسه می شود

12. We've heard parents comment unfavorably about long - haired toy animals.
[ترجمه ترگمان]ما شنیدیم که پدر و مادر درباره حیوانات اسباب بازی بلند حرف می زدند
[ترجمه گوگل]ما پدر و مادر را به ندرت در مورد حیوانات اسباب بازی با موهای بلند مواجه کرده ایم

13. The local newspaper reported very unfavorably on the strike.
[ترجمه ترگمان]روزنامه محلی به طرز نامطلوبی در مورد این اعتصاب گزارش داد
[ترجمه گوگل]روزنامه محلی گزارش بسیار نادرست در اعتصاب

14. Your actions contrast unfavorably with your principles.
[ترجمه ترگمان]رفتار شما به طرز نامطلوبی با اصول شما مغایرت دارد
[ترجمه گوگل]اقدامات شما به طور نامطلوب با اصول خود متضاد است

15. I never compare my child unfavorably to other children.
[ترجمه ترگمان]من هرگز بچه ام را به طرز نامطلوبی با بچه های دیگر مقایسه نمی کنم
[ترجمه گوگل]من هرگز فرزند فرزند خود را به طور نامحدود مقایسه نمی کنم

پیشنهاد کاربران

به طرز نامطلوب

به شکل نامطلبوب

ابراز عدم تأیید
برازنده نیست
خوشایند نیست


کلمات دیگر: