جوشاندن
boil up
جوشاندن
انگلیسی به فارسی
جوشاندن
انگلیسی به انگلیسی
• (slang) get extremely angry at someone or something
مترادف و متضاد
Cook or prepare by boiling
جملات نمونه
1. Lava boiled up from the crater of the volcano.
[ترجمه ترگمان]Lava از دهانه آتشفشان up
[ترجمه گوگل]گدازه از دهانه آتشفشان پخته شده است
[ترجمه گوگل]گدازه از دهانه آتشفشان پخته شده است
2. I could feel anger boiling up inside me.
[ترجمه ترگمان]می توانستم خشم درونم را احساس کنم
[ترجمه گوگل]من می توانستم احساس خشم را در داخل من احساس کنم
[ترجمه گوگل]من می توانستم احساس خشم را در داخل من احساس کنم
3. Anger suddenly boiled up in him.
[ترجمه ترگمان]خشم ناگهانی در او جوشید
[ترجمه گوگل]خشم به طور ناگهانی در او جارو کرد
[ترجمه گوگل]خشم به طور ناگهانی در او جارو کرد
4. Trouble is boiling up in the university.
[ترجمه ترگمان]مشکل در دانشگاه می جوشد
[ترجمه گوگل]مشکل در دانشگاه جوش است
[ترجمه گوگل]مشکل در دانشگاه جوش است
5. The coffer boiled up quickly.
[ترجمه ترگمان]صندوق به سرعت آب پز شد
[ترجمه گوگل]فنجان به سرعت آب می شود
[ترجمه گوگل]فنجان به سرعت آب می شود
6. She could sense that trouble was boiling up at work.
[ترجمه ترگمان]می توانست احساس کند که مشکل در کار است
[ترجمه گوگل]او می توانست احساس کند که مشکلات در کار جوش بود
[ترجمه گوگل]او می توانست احساس کند که مشکلات در کار جوش بود
7. She boiled up the chicken carcass to make soup.
[ترجمه ترگمان]لاشه مرغ را آب پز می کرد تا سوپ درست کند
[ترجمه گوگل]او سوپ را به لارو مرغ سوسیس داد
[ترجمه گوگل]او سوپ را به لارو مرغ سوسیس داد
8. Trouble was boiling up in the Middle East.
[ترجمه ترگمان]اغتشاش در خاور میانه در حال جوشیدن بود
[ترجمه گوگل]مشکل در خاورمیانه جوش بود
[ترجمه گوگل]مشکل در خاورمیانه جوش بود
9. The stew must be boiled up before serving.
[ترجمه ترگمان]غذا باید قبل از خدمت آب پز شده باشد
[ترجمه گوگل]خامه قبل از خدمت باید جوش بخورد
[ترجمه گوگل]خامه قبل از خدمت باید جوش بخورد
10. She boiled up a large pan of water.
[ترجمه ترگمان]او ظرف بزرگی از آب را به جوش آورد
[ترجمه گوگل]او یک تابه بزرگ از آب آب پز داد
[ترجمه گوگل]او یک تابه بزرگ از آب آب پز داد
11. He could feel the anger boiling up inside him.
[ترجمه ترگمان]می توانست خشم درون او را احساس کند
[ترجمه گوگل]او می تواند احساس خشم را به وی جوش دهد
[ترجمه گوگل]او می تواند احساس خشم را به وی جوش دهد
12. She is quickly roused ——she soon boils up.
[ترجمه ترگمان]او به سرعت از خواب بلند می شود - خیلی زود جوش می اید
[ترجمه گوگل]او به سرعت رشد می کند - به زودی جوش می رود
[ترجمه گوگل]او به سرعت رشد می کند - به زودی جوش می رود
13. One afternoon that spring the weather became inordinately hot, boiling up to midsummer levels.
[ترجمه ترگمان]یک روز بعد از ظهر بهاری هوا بیش از حد داغ شد و تا حد وسط تابستان جوش آمد
[ترجمه گوگل]یک بعد از ظهر که بهار آب و هوا شد بسیار زیاد است، تا جوشهای نیم فصل تابستان
[ترجمه گوگل]یک بعد از ظهر که بهار آب و هوا شد بسیار زیاد است، تا جوشهای نیم فصل تابستان
14. Even then, trouble will eventually boil up.
[ترجمه ترگمان]با این حال، در نهایت دچار مشکل خواهید شد
[ترجمه گوگل]حتی پس از آن، مشکل در نهایت جبران خواهد شد
[ترجمه گوگل]حتی پس از آن، مشکل در نهایت جبران خواهد شد
پیشنهاد کاربران
جوش آوری
به سیم اخر زدن
کلمات دیگر: