کلمه جو
صفحه اصلی

searchingly

انگلیسی به فارسی

جستجوگر


انگلیسی به انگلیسی

• penetratingly, piercingly, sharply; rigorously, strictly, accurately

جملات نمونه

1. She looked at him searchingly.
[ترجمه ترگمان]زن کنجکاوانه به او نگاه کرد
[ترجمه گوگل]او به شدت به او نگاه کرد

2. She sat down, glanced searchingly at Miss Baker and then at me.
[ترجمه ترگمان]نشست و نگاهی پرسان به میس بی کر و سپس به من انداخت
[ترجمه گوگل]او نشست و به دنبال خانم بیکر و سپس به من نگاه کرد

3. When two Americans look searchingly into each other's eyes, emotions are heightened and the relationship becomes more intimate.
[ترجمه ترگمان]وقتی دو آمریکایی با دقت به چشمان یکدیگر نگاه می کنند، احساسات تشدید می شوند و رابطه صمیمانه تر می شود
[ترجمه گوگل]وقتی دو آمریکایی به چشم یکدیگر نگاه می کنند، احساساتشان افزایش می یابد و رابطه بیشتر صمیمی می شود

4. Under a tree, I stand looking around searchingly . A white-haired woman.
[ترجمه ترگمان]زیر درختی ایستاده ام و به اطراف نگاه می کنم یه زن مو سفید
[ترجمه گوگل]زیر یک درخت، من به دنبال نگاه کردن به طور آشکار است یک زن سفید پوست

5. Barney appeared to be mulling over what he had just learned; several times he looked searchingly at Melissa across the table.
[ترجمه ترگمان]به نظر می رسید که بارنی داره به چیزی که تازه یاد گرفته بود فکر می کرد، چندین بار نگاهی به ملیسا انداخت که روی میز نشسته بود
[ترجمه گوگل]بارنی ظاهرا بر آنچه که آموخته بود، فریب داده بود چندین بار او را به طور ملایم در سراسر جدول نگاه کرد

6. He walked thus for some time, with his head still drooping. When he felt himself far from every human habitation, he raised his eyes and gazed searchingly about him.
[ترجمه ترگمان]مدتی راه رفت، سرش هنوز خم شده بود چون خود را دور از هر آبادی مسکونی می دید، چشمانش را بلند کرد و کنجکاوانه به اطراف خود نگریست
[ترجمه گوگل]او در این مدت برای مدت طولانی قدم می زد، و سرش هنوز خم شد هنگامی که او خود را از هر بشریت احساس کرد، چشمانش را بلند کرد و به او نگاه کرد

7. When he felt himself far from every human habitation, he raised his eyes and gazed searchingly about him.
[ترجمه ترگمان]چون خود را دور از هر آبادی مسکونی می دید، چشمانش را بلند کرد و کنجکاوانه به اطراف خود نگریست
[ترجمه گوگل]هنگامی که او خود را از هر بشریت احساس کرد، چشمانش را بلند کرد و به او نگاه کرد

8. When I became aware of this right - about - turn, I was indignant and questioned searchingly the officers concerned.
[ترجمه ترگمان]وقتی که متوجه این موضوع درست و حسابی شدم، خشمگین شده بودم و از این که افسرها نگران بودند، پرس و جو کردم
[ترجمه گوگل]هنگامی که از این حق در مورد روشن شدن آگاه شدم، من خشمگین شدم و به طرز وحشیانه پرسیدم افسران مربوطه

9. "Yes, I belong to the brotherhood of the freemasons, " said the stranger, looking now more searchingly into Pierre's eyes.
[ترجمه ترگمان]مرد غریب که اکنون در چشمان پی یر جستجو می کرد گفت: بله، من به انجمن اخوت تعلق دارم
[ترجمه گوگل]غریبه گفت: 'بله، من متعلق به برادری فراماسون ها هستم، حالا نگاه بیشتری به چشم های پیر دارم

پیشنهاد کاربران

کنجکاوانه


کلمات دیگر: