دادگاه نظامی، محاکمه ی نظامی کردن، (صورت جمع آن بیشتر این است: court-martials) محاکمه ی نظامی، pl محاکمه نظامی، محاکمه نظامی کردن دردیوان حرب محاکمه کردن
court martial
دادگاه نظامی، محاکمه ی نظامی کردن، (صورت جمع آن بیشتر این است: court-martials) محاکمه ی نظامی، pl محاکمه نظامی، محاکمه نظامی کردن دردیوان حرب محاکمه کردن
انگلیسی به انگلیسی
اسم ( noun )
حالات: court-martials, courts-martial
حالات: court-martials, courts-martial
• (1) تعریف: a military court that tries those subject to it for violations of military law.
• (2) تعریف: a trial by a military court.
• (3) تعریف: a conviction by such a court.
فعل گذرا ( transitive verb )
حالات: court-martials, court-martialing, court-martialed
حالات: court-martials, court-martialing, court-martialed
• : تعریف: to try by a military court.
• military or naval court to try offenses against military law; trial by such a court
to court-martial a member of the armed forces means to try them in a military court. verb here but can also be used as a count noun. e.g. they arrested general lee for disobedience, and ordered a court-martial.
to court-martial a member of the armed forces means to try them in a military court. verb here but can also be used as a count noun. e.g. they arrested general lee for disobedience, and ordered a court-martial.
جملات نمونه
1. a court-martial was ordered
دستور تشکیل دادگاه نظامی داده شد.
2. He faced a court martial for disobeying orders.
[ترجمه ترگمان]او از دستورها سرپیچی کرده بود و از دستورها سرپیچی می کرد
[ترجمه گوگل]او برای انجام نادیده گرفتن دستورات با دادگاهی مواجه شد
[ترجمه گوگل]او برای انجام نادیده گرفتن دستورات با دادگاهی مواجه شد
3. The general ordered an immediate court martial.
[ترجمه ترگمان]ژنرال دستور دادگاه نظامی صادر کرد
[ترجمه گوگل]به طور کلی یک دادگاه فوری دادگاه را دستور داد
[ترجمه گوگل]به طور کلی یک دادگاه فوری دادگاه را دستور داد
4. He was convicted at a court martial.
[ترجمه ترگمان]او به دادگاه نظامی محکوم شد
[ترجمه گوگل]او در دادگاه رزمی محکوم شد
[ترجمه گوگل]او در دادگاه رزمی محکوم شد
5. All the men now face court martial.
[ترجمه ترگمان]همه مردان حالا در دادگاه نظامی حضور دارند
[ترجمه گوگل]همه مردان در حال حاضر با جنگ رزمی برخورد می کنند
[ترجمه گوگل]همه مردان در حال حاضر با جنگ رزمی برخورد می کنند
6. The officer was convicted of desertion at a court martial.
[ترجمه ترگمان]این افسر متهم به ترک دادگاه نظامی شد
[ترجمه گوگل]این افسر در دادگاه رزمی محکوم شد
[ترجمه گوگل]این افسر در دادگاه رزمی محکوم شد
7. He was hauled before a court martial and stripped of his rank.
[ترجمه ترگمان]او پیش از یک دادگاه نظامی و از مقامش خلع شده بود
[ترجمه گوگل]او قبل از یک دادگاه رزمی کشته شد و از رتبه خود محروم شد
[ترجمه گوگل]او قبل از یک دادگاه رزمی کشته شد و از رتبه خود محروم شد
8. He pleaded guilty before a court martial to absenting himself without leave.
[ترجمه ترگمان]پیش از یک دادگاه نظامی که بدون رفتن به بیرون رفتن از دادگاه شکایت می کرد، به گناه خود اعتراف کرد
[ترجمه گوگل]او قبل از دادگاه رزمی خود را بدون ترک ترک کرد
[ترجمه گوگل]او قبل از دادگاه رزمی خود را بدون ترک ترک کرد
9. It was suggested that under the circumstances civil proceedings might have been preferable to a court martial.
[ترجمه ترگمان]پیشنهاد شده بود که در این شرایط دادرسی مدنی نسبت به یک دادگاه نظامی ترجیح داده شود
[ترجمه گوگل]پیشنهاد شد که در این شرایط، دادگاه های مدنی ممکن است به یک ارتش دادگاه ترجیح داده شود
[ترجمه گوگل]پیشنهاد شد که در این شرایط، دادگاه های مدنی ممکن است به یک ارتش دادگاه ترجیح داده شود
10. Defeated Sri Lankan presidential candidate and ex - army chief Sarath Fonseka is set to face court martial.
[ترجمه ترگمان]نامزد ریاست جمهوری شکست خورده و فرمانده سابق ارتش، Sarath Fonseka، برای مواجه شدن با دادگاه نظامی تشکیل شد
[ترجمه گوگل]کاندیدای ریاست جمهوری سری لانکا و سارات فونسکا، رئیس پیشین ارتش، شکست خورده است
[ترجمه گوگل]کاندیدای ریاست جمهوری سری لانکا و سارات فونسکا، رئیس پیشین ارتش، شکست خورده است
پیشنهاد کاربران
دادگاه نظامی رسیدگی به تخلفات مربوط به نیرو های مسلح ارتش
کلمات دیگر: