متعالی
transcendentally
انگلیسی به فارسی
انگلیسی به انگلیسی
• in a transcendental manner; supernaturally, abstractly
جملات نمونه
1. One who is thus transcendentally situated at once realizes the Supreme Brahman and becomes fully joyful. He never laments or desires to have anything.
[ترجمه ترگمان]یکی از کسانی که بدین گونه در جایگاه خود قرار گرفته است، بی درنگ به دیوان عالی راه یافته و در عین حال بسیار خوشحال خواهد شد او هیچ وقت اظهار تاسف نمی کرد و آرزو نمی کرد که چیزی داشته باشد
[ترجمه گوگل]کسی که به همین ترتیب متعالی می شود، برهمن عالی را می فهمد و کاملا شاد می شود او هرگز نمیتواند چیزی را بخاطر بیاورد
[ترجمه گوگل]کسی که به همین ترتیب متعالی می شود، برهمن عالی را می فهمد و کاملا شاد می شود او هرگز نمیتواند چیزی را بخاطر بیاورد
2. Upon completion of this transcendentally tedious task he replied lovingly, "Okay, go take rest. "
[ترجمه ترگمان]پس از تکمیل این کار خسته کننده و خسته کننده، با عشق پاسخ داد: \" بسیار خوب، برو استراحت کن \"
[ترجمه گوگل]با تکمیل این کار وظیفه فوق العاده خسته کننده او با عشق پاسخ داد: 'خوب، برو استراحت '
[ترجمه گوگل]با تکمیل این کار وظیفه فوق العاده خسته کننده او با عشق پاسخ داد: 'خوب، برو استراحت '
3. When the Bible calls God holy it means primarily that God is transcendentally separate.
[ترجمه ترگمان]وقتی که کتاب مقدس خدا را مقدس می خواند، به این معنی است که خداوند از هم جدا است
[ترجمه گوگل]وقتی کتاب مقدس خدا را مقدس می نامند، به این معنی است که خداوند متعال متعلق به خود است
[ترجمه گوگل]وقتی کتاب مقدس خدا را مقدس می نامند، به این معنی است که خداوند متعال متعلق به خود است
4. The presence of each human being in my life becomes, transcendentally, a form of the presence of God.
[ترجمه ترگمان]حضور هر انسانی در زندگی من، transcendentally، شکلی از وجود خداوند است
[ترجمه گوگل]حضور هر انسان در زندگی من، فراتر از حد، شکل حضور خداوند است
[ترجمه گوگل]حضور هر انسان در زندگی من، فراتر از حد، شکل حضور خداوند است
5. We usually have another six weeks of winter, anyway, a fact along with many others that does not escape Phil as he signals his cynicism about this transcendentally silly event.
[ترجمه ترگمان]ما معمولا شش هفته دیگر هم در زمستان داریم، به هر حال، یک حقیقت همراه با بسیاری از افراد دیگر که از فیل فرار نمی کنند چون او به بدبینی خود در مورد این رویداد احمقانه اشاره می کند
[ترجمه گوگل]ما معمولا شش هفته دیگر زمستان را در اختیارمان قرار می دهیم، به هر حال، یک واقعیت همراه با بسیاری از دیگران که از فیلی فرار نمی کند، زیرا او بدبینی خود را در مورد این رویداد متعصبانه احمقانه می گوید
[ترجمه گوگل]ما معمولا شش هفته دیگر زمستان را در اختیارمان قرار می دهیم، به هر حال، یک واقعیت همراه با بسیاری از دیگران که از فیلی فرار نمی کند، زیرا او بدبینی خود را در مورد این رویداد متعصبانه احمقانه می گوید
کلمات دیگر: