کلمه جو
صفحه اصلی

transfuse


(خون و غیره) تزریق کردن، منتقل کردن، درآژیدن، ترامیختن، از یک ظرف بظرف دیگر ریختن، چیزی را نقل وانتقال دادن، رسو  یافتن در، تزریق کردن در

انگلیسی به فارسی

از یک ظرف بظرف دیگر ریختن، چیزی را نقل وانتقال دادن، رسوخ یافتن در، تزریق کردن در


انتقال دادن، رسوخ یافتن در، تزریق کردن در، از یک ظرف بظرف دیگر ریختن، چیزی را نقل وانتقال دادن


انگلیسی به انگلیسی

فعل گذرا ( transitive verb )
حالات: transfuses, transfusing, transfused
مشتقات: transfusible (adj.), transfusive (adj.), transfuser (n.)
(1) تعریف: to transmit or impart, as by causing to flow or become diffused.

(2) تعریف: to spread into; permeate or imbue.
مشابه: penetrate, suffuse

• impart, transfer, pass on; (medicine) introduce into the circulatory system through a vein (i.e. blood, medication, etc.); transfer from one container to another (archaic)

جملات نمونه

1. The teacher transfused a love of literature to his students.
[ترجمه ترگمان]معلم عشق به ادبیات را به دانشجویانش منتقل می کند
[ترجمه گوگل]معلم عشق به ادبیات را به دانشجویانش منتقل کرد

2. We excluded recently transfused patients and no patients had increased reticulocyte counts.
[ترجمه ترگمان]ما اخیرا بیماران transfused را حذف کردیم و هیچ بیمار تعداد reticulocyte را افزایش نداده بود
[ترجمه گوگل]از بیماران به تازگی انتقال داده شده از بیمار خارج شدیم و هیچ یک از بیماران تعداد رتینوسیت ها را افزایش نیافت

3. The sunlight transfused the bay.
[ترجمه ترگمان]نور خورشید به خلیج نفوذ می کرد
[ترجمه گوگل]نور خورشید، خورشید را از بین برد

4. He cannot transfuse the knowledge into your brain.
[ترجمه ترگمان] اون نمی تونه دانش رو به مغز تو نفوذ کنه
[ترجمه گوگل]او نمی تواند دانش را به مغز شما منتقل کند

5. Results The chief transfuse reactions are fever and cutaneous eruption.
[ترجمه ترگمان]نتایج واکنش های عمده transfuse تب و فوران پوست هستند
[ترجمه گوگل]نتایج واکنش های اصلی انتقال عبارتند از تب و فوران های پوستی

6. In the past, the flow of vein transfuse belonged to pure technology flow.
[ترجمه ترگمان]در گذشته، جریان vein متعلق به جریان فن آوری خالص بود
[ترجمه گوگل]در گذشته، انتقال خون ورید متعلق به جریان خالص فناوری بود

7. The restructuration flow is that combines warm vein transfuse flow with using vein indwelling needle.
[ترجمه ترگمان]جریان restructuration عبارت است از ترکیبی از جریان داغ transfuse با استفاده از سوزن indwelling vein
[ترجمه گوگل]جریان بازسازی این است که جریان انتقال خون را با استفاده از سوزن بیضه وریدی تلفیق می کند

8. This left him defenceless against the foreign white blood cells in the transfused blood.
[ترجمه ترگمان]این امر او را در برابر سلول های سفید خارجی خون در خون به جا گذاشته بود
[ترجمه گوگل]این او را بی دفاع در برابر سلولهای سفید خون سفید خون در خون منتقل می کند

9. If blood loss during operation has been excessive, previously cross-matched blood will be transfused.
[ترجمه ترگمان]اگر از دست دادن خون در طول عمل بیش از حد باشد، خون قبلی از قبل منقبض خواهد شد
[ترجمه گوگل]اگر خونریزی در حین عمل بیش از حد باشد، خون متقاطع قبلی خونریزی خواهد شد

10. Objective To study Non - PVC officinal compounding velamen and glass bottle with transfuse of compatibility.
[ترجمه ترگمان]هدف مطالعه Non ترکیبات PVC و شیشه شیشه ای با transfuse سازگاری
[ترجمه گوگل]اهداف: برای مطالعه بیلی فای پلی آمید و بطری شیشه ای با انتقال از سازگاری

11. They are the only medevac service to have doctors on board able to transfuse blood while in the air, and they use some of the most innovative techniques in the field.
[ترجمه ترگمان]آن ها تنها سرویس medevac هستند که پزشکان می توانند در هنگام تنفس در هوا، خون ریزی داشته باشند، و از برخی تکنیک های خلاقانه در این زمینه استفاده می کنند
[ترجمه گوگل]آنها تنها خدمات medevac هستند که پزشکان روی آن قادر به انتقال خون در هوا هستند و از برخی از تکنیک های نوآورانه در این زمینه استفاده می کنند


کلمات دیگر: