• hobby of collecting and noting down railroad locomotive numbers; looking for a vein to inject drugs into (slang)
trainspotting
انگلیسی به انگلیسی
پیشنهاد کاربران
یک سرگرمی در گذشته که در آن اطلاعات دقیق در مورد حرکت لوکوموتیوها و سایر تجهیزات در شبکه راه آهن را جهت کلکسیون جمع آوری و مبادله می کنند و از عملکرد آن آگاه می شوند.
مثل جمع کردن عکس بازیکنان داخل آدامس توسط بچه ها در گذشته
مثل جمع کردن عکس بازیکنان داخل آدامس توسط بچه ها در گذشته
کلمات دیگر: