کلمه جو
صفحه اصلی

feeding frenzy

پیشنهاد کاربران

جنون ( حرص ) غذا

feeding frenzy در دو معنا معمولا به کار میره
یکی واسه حیوانات درنده یکی هم برا انسان
برای اولی : موقعیتی که مقدار زیادی غذای به فرض ماهی رو در آب اشباع کنید که باعث تحرکات شدید بین ماهی ها میشه مثلا در مورد کوسه وقتی کوسه وارد موقعیت feeding frenzy میشه که حجم بیش از حد از ماهی در کنار کوسه قرار بگیره این باعث میشه کوسه ها وحشی بشن و شروع به گاز گرفتن هر چیزی که حرکت میکنه یشن از جمله خودشونو هم ممکنه گاز بگیرن
برای مورد دومی : این که یه گروهی یه موضوعی رو بیش از اندازه دنبال کنن یا بزرگش کنن اینکه مثلا یه رسانه در مورد یه موضوعی که برای مردم خوشاینده هی مانور بده و بزرگش کنه

خانم بهجت محمدی در هر دو مورد بسیار غیر دقیق توضحیح دادند که بنده با مثال و از طریق مداخل دیکشنری Longman، Macmillan و Oxford توضحی و مثال درستش رو خدمتتون میگم
در مورد معنی اول و اصلی :
دیکشنری لانگمن میگه :
an occasion when a lot of wild animals, especially sharks, eat something in a very excited way
و دیکشنری آکسفورد میگه :
an occasion when a group of sharks or other fish attack something

برای درک درست این عبارت باید معنی Frenzy رو مد نظر قرار بدیم که بمعنی رفتاری کنترل نشده ای هست که به دلیل هیجان، نگرانی، عصبانیت بسیار بالا بروز میکنه و در واقع نوعی رفتار جنون آمیز اما موقتی و لحظه ای است.

حالا feeding frenzy در مورد حیوانات وحشی خصوصا کوسه هیچ ربطی به مقدار زیاد غذا نداره بلکه به خاطر هیجانی که ایجاد میکنه ( در مورد کوسه مثلا بوی خون ) حیوان وحشی طوری شروع به خوردن طعمع میکنه که انگار در یک عصبیت قادر به کنترل خودش نیست
مثال :
The smell of blood sent the sharks into a feeding frenzy

در مورد معنی دوم که مهمتر و استعاری تر هست ببینیم سه دیکشنری چه تعریفی ارائه میدن:
مک میلان میگه :
an occasion when people compete with each other in an excited and uncontrolled way in order to get something

لانگمن میگه :
an occasion when a lot of people get involved in an activity in an uncontrolled way

و آکسفورد اینطور تعریف میکنه :
a situation in which a lot of people compete with each other in an excited way because they want to get something

این سه تعریف به نوعی میگن که feeding frenzy به طور استعاری موقعیتی که گروهی برای بدست آوردن چیزی رفتاری هیجانی و گاهی خارج از کنترل دارند مثال ساده :

The film put America’s moviegoers into a feeding frenzy

اشاره به فیلم مشخصی است که جماعت سینما برو و اهل فیلم آمریکا رو در موقعیت feeding frenzy برای دیدن فیلم قرار داده

و در مورد رسانه ها که خانم بهجت محمدی تفسیر بسیار غلی ارائه دادند دو مثال ببینیم:
News of his resignation created a media feeding frenzy

After the initial reports on CBS, this scene became a media feeding frenzy

در هر دو مورد، خبری باعث ایجاد موقعیت رقابتی بین رسانه ها برای گزارش خبر مورد نظر شده که قطعا در موقعیت feeding frenzy مثلا با میکروفن ها و دوربین ها از سر کول سوژه یا مطلع خبر بالا میرند

noun
[count] :
a state of wild activity in which the animals in a group are all trying to eat something
sharks in a feeding frenzy
— often used figuratively
There has been a feeding frenzy among publishers to obtain the rights to her story.


کلمات دیگر: