1. She forced her weary fuddled brain to work.
[ترجمه ترگمان]به زور مغزش را خسته می کرد و کار می کرد
[ترجمه گوگل]او مغز خسته فضول خود را برای کار مجبور کرد
2. The heat had fuddled my brain.
[ترجمه ترگمان]حرارت مغز مرا خرد کرده بود
[ترجمه گوگل]گرما مغز من را جمع کرد
3. Fuddled by brandy, her brain fumbled over the events of the night.
[ترجمه ترگمان]مغزش به وسیله براندی، تمام وقایع شب را جستجو می کرد
[ترجمه گوگل]فندک شده توسط براندی، مغز او در طول حوادث شباهت داشت
4. My brain's in a fuddle.
[ترجمه ترگمان]مغز من در fuddle است
[ترجمه گوگل]مغز من در فودل است
5. He was lucky to be spared a long fuddled decline into the garbage heap.
[ترجمه ترگمان]خیلی خوش شانسه که از این که توی آشغال ها رو رد می کنه زنده می شه
[ترجمه گوگل]او خوش شانس بود که یک فروپاشی فصلی طولانی به پشته زباله خاتمه داده شود
6. Do remember you are there to fuddle him.
[ترجمه ترگمان]به یاد داشته باش که در آنجا هستی که او را به کشتن بدهی
[ترجمه گوگل]آیا به یاد داشته باشید که شما آنجا هستید که او را دوست دارید؟
7. The fuddle spent together with you the rest of the spring, the hottest, I where to go.
[ترجمه ترگمان]fuddle با تو بقیه بهار را با هم می گذراندند، داغ ترین، جایی که باید می رفتم
[ترجمه گوگل]فودل با بقیه بهار، داغترین و جایی که باید برود، با شما صرف کرد
8. I felt rather fuddle - headed when I got up this morning.
[ترجمه ترگمان]وقتی امروز صبح بیدار شدم احساس بدی داشتم
[ترجمه گوگل]وقتی صبح امروز صبح بلند شدم احساس راحتی کردم
9. Allegedly outstanding investor Lei Jun once fuddle one's cap is celebrated 3 days with showing.
[ترجمه ترگمان]\"لی جون\"، سرمایه گذار برجسته \"لی جون\"، زمانی که کلاه یک fuddle را به نمایش گذاشت، ۳ روز با نمایش آن جشن گرفته شد
[ترجمه گوگل]سرمایه گذار برجسته برجسته Lei ژوئن هنگامی که یک کلاه گیس خود را با 3 روز با نشان دادن جشن می گیرد
10. The former might confuse the readers and fuddle their comprehension, while the latter might neglect the author's intention and lower the translation's class. sentence dictionary
[ترجمه ترگمان]اولی ممکن است خوانندگان را گیج کرده و درک آن ها را درک کند، در حالی که دومی ممکن است قصد نویسنده را نادیده بگیرد و طبقه ترجمه را پایین بیاورد فرهنگ لغت
[ترجمه گوگل]نخستین ممکن است خوانندگان را مختل کند و درک خود را از بین ببرد، در حالی که دومی می تواند قصد نویسنده را نادیده بگیرد و کلاس ترجمه را کاهش دهد فرهنگ لغت جمله
11. Macaque is drunk fuddle one's cap, doff garment hat with nothing left, full ground rolls about.
[ترجمه ترگمان]macaque مست، کلاه لبه کلاه، کلاه توری با هیچ چیز دیگر، گرد و خاک یک سان است
[ترجمه گوگل]مککو کوچک کوچک و کوچک، کفش لباس دوفی با هیچ چیزی نیست، رول زمینی کامل است
12. Jaq similarly drew the line at wine, which could fuddle the senses and put a person in needless peril.
[ترجمه ترگمان]Jaq نیز به همین ترتیب این خط را به شراب کشید که می توانست حواس را پرت کند و فرد را به خطر بیاندازد
[ترجمه گوگل]جک مشابه خط خطی را در شراب جلب کرد، که می تواند حواس را جلب کند و یک فرد را در خطر بی نیاز قرار دهد
13. I think that I have never want Chinese elderships to take great care of me, but Chinese elderships should not bother me in a fuddle .
[ترجمه ترگمان]من فکر می کنم که هرگز دلم نمی خواهد غذای چینی لازم باشد که از من مراقبت کند، اما elderships چینی نباید مرا به دردسر می انداخت
[ترجمه گوگل]من فکر می کنم که من هیچ وقت نمی خواهم که بزرگان چینی مراقب من باشند، اما فرمانروایان چینی نباید من را در یک فندک مزاحم کنند
14. The depression comes cannot from already when, I am met oneself burst into tears after fuddle .
[ترجمه ترگمان]این افسردگی از قبل هم میسر نیست، چون بعد از fuddle، خودم را می بینم که به گریه می افتد
[ترجمه گوگل]افسردگی می تواند از قبل از آن زمان نیست، من ملاقات خود را پشت سرهم اشک پس از fuddle
15. If a person lacks a beacon light - ideal, his life will be fuddle.
[ترجمه ترگمان]اگر یک فرد فاقد نور چراغ راهنما باشد، زندگی او خالی از نور خواهد بود
[ترجمه گوگل]اگر فردی نور فانوس نداشته باشد - ایده آل، زندگی او فودل خواهد بود