روانشناسى : واکنش افراطى
overreaction
روانشناسى : واکنش افراطى
انگلیسی به فارسی
overreaction
انگلیسی به انگلیسی
اسم ( noun )
• : تعریف: combined form of reaction.
• exaggerated response
جملات نمونه
1. The school is accused of overreaction to the complaints of a few parents.
[ترجمه ترگمان]این مدرسه متهم به واکنش افراطی به شکایات برخی از والدین است
[ترجمه گوگل]مدرسه متهم به واکنش بیش از حد به شکایات چند والدین است
[ترجمه گوگل]مدرسه متهم به واکنش بیش از حد به شکایات چند والدین است
2. This is actually an outrageous overreaction.
[ترجمه ترگمان]این واقعا یک واکنش افراطی است
[ترجمه گوگل]این در واقع یک واکنش خشمگینانه است
[ترجمه گوگل]این در واقع یک واکنش خشمگینانه است
3. Their response was an overreaction.
[ترجمه ترگمان]واکنش آن ها بیش از حد افراطی بود
[ترجمه گوگل]پاسخ آنها واکنش بیش از حد بود
[ترجمه گوگل]پاسخ آنها واکنش بیش از حد بود
4. They figure this was a puritanical overreaction to a handful of innocent pictures and claim it raises the chilling specter of censorship.
[ترجمه ترگمان]آن ها فکر می کنند که این یک واکنش افراطی مذهبی به مشتی از تصاویر بی گناه است و ادعا می کند که آن شبح ترسناک سانسور را بالا می برد
[ترجمه گوگل]آنها تصور می کنند این یک واکنش خفیفی نسبت به تعداد انگشت شماری از تصاویر بی گناه بوده و ادعا می کند که این امر سبب سردرگمی سانسور شده است
[ترجمه گوگل]آنها تصور می کنند این یک واکنش خفیفی نسبت به تعداد انگشت شماری از تصاویر بی گناه بوده و ادعا می کند که این امر سبب سردرگمی سانسور شده است
5. Allergies are an overreaction of the immune system to certain stimuli.
[ترجمه ترگمان]آلرژی زیادی نسبت به سیستم ایمنی بدن به محرک ها هستند
[ترجمه گوگل]آلرژی بیش از حد از سیستم ایمنی بدن به محرک های خاصی است
[ترجمه گوگل]آلرژی بیش از حد از سیستم ایمنی بدن به محرک های خاصی است
6. But bubbly asset prices do risk overreaction from rich - world central bankers.
[ترجمه ترگمان]اما قیمت های دارایی حبابی افزایش خطر از بانکداران مرکزی جهان غنی را به خطر می اندازند
[ترجمه گوگل]اما قیمت دارایی های شگفت انگیز از ریسک بیش از حد از بانکداران مرکزی ثروت می کاهد
[ترجمه گوگل]اما قیمت دارایی های شگفت انگیز از ریسک بیش از حد از بانکداران مرکزی ثروت می کاهد
7. That's a bit of an overreaction there, John.
[ترجمه ترگمان]این کمی زیاده روی است، جان
[ترجمه گوگل]این کمی از واکنش بیش از حد وجود دارد، جان
[ترجمه گوگل]این کمی از واکنش بیش از حد وجود دارد، جان
8. It may seem like an overreaction to a few poor indicators.
[ترجمه ترگمان]ممکن است به نظر یک واکنش افراطی به چند شاخص فقیر باشد
[ترجمه گوگل]ممکن است به نظر بیش از حد به چند شاخص ضعیف ظاهر شود
[ترجمه گوگل]ممکن است به نظر بیش از حد به چند شاخص ضعیف ظاهر شود
9. And, on occasions like last Sunday's Baftas, bathe in reflected glory. % % % Overreaction?
[ترجمه ترگمان]و در مواقعی مانند یکشنبه گذشته شنا کردن در شکوه و شکوه منعکس می شود % % s Overreaction؟
[ترجمه گوگل]و، در مواردی مانند Baftas یکشنبه گذشته، در شکوه بازتاب می بخشد ٪٪٪ Overreaction؟
[ترجمه گوگل]و، در مواردی مانند Baftas یکشنبه گذشته، در شکوه بازتاب می بخشد ٪٪٪ Overreaction؟
10. Yahoo's stock price has been cut by half since last summer, but it's an overreaction, the company says.
[ترجمه ترگمان]کمپانی می گوید: قیمت سهام Yahoo از سال قبل بریده شده است، اما این بیش از حد افراطی است
[ترجمه گوگل]قیمت سهام یاهو از تابستان گذشته کاهش یافته است، اما این یک واکنش بیش از حد است
[ترجمه گوگل]قیمت سهام یاهو از تابستان گذشته کاهش یافته است، اما این یک واکنش بیش از حد است
11. Stephen Hecht at the Masonic Cancer Center at the University of Minnesota thinks that this could be an overreaction.
[ترجمه ترگمان]استفان هشت در مرکز سرطان Masonic در دانشگاه مینه سوتا فکر می کند که این می تواند یک واکنش افراطی باشد
[ترجمه گوگل]استفن حچت در مرکز سرطان ماسونی در دانشگاه مینه سوتا معتقد است که این امر می تواند یک واکنش بیش از حد باشد
[ترجمه گوگل]استفن حچت در مرکز سرطان ماسونی در دانشگاه مینه سوتا معتقد است که این امر می تواند یک واکنش بیش از حد باشد
12. As he opened the box, the father embarrassed by his earlier overreaction.
[ترجمه ترگمان]وقتی جعبه را باز کرد، پدر از واکنش تند خود شرمنده شد
[ترجمه گوگل]همانطور که جعبه را باز کرد، پدر با ابراز رضایت قبلی خود خجالت زده بود
[ترجمه گوگل]همانطور که جعبه را باز کرد، پدر با ابراز رضایت قبلی خود خجالت زده بود
13. As he opened the box, the father was embarrassed by his earlier overreaction.
[ترجمه ترگمان]همچنان که جعبه را باز می کرد، پدر از رفتار تند خود شرمنده شده بود
[ترجمه گوگل]همانطور که جعبه را باز کرد، پدرش از روی کار آمدن قبلیش خجالت زده بود
[ترجمه گوگل]همانطور که جعبه را باز کرد، پدرش از روی کار آمدن قبلیش خجالت زده بود
14. If the attack really was the result of a spur-of-the-moment misunderstanding or overreaction, this is by no means good news for the risk profile of the Korean peninsula.
[ترجمه ترگمان]اگر حمله واقعا نتیجه یک سو تفاهم یا واکنش افراطی بود، این به هیچ وجه خبر خوبی برای پروفایل خطر شبه جزیره کره نیست
[ترجمه گوگل]اگر این حمله واقعا ناشی از سوء تفاهم یا انتقادات بیشماری بود، این به هیچ وجه خبر خوبی برای مشخصات خطرناک شبه جزیره کره نیست
[ترجمه گوگل]اگر این حمله واقعا ناشی از سوء تفاهم یا انتقادات بیشماری بود، این به هیچ وجه خبر خوبی برای مشخصات خطرناک شبه جزیره کره نیست
پیشنهاد کاربران
فرهنگستان برای این لغت و under - reaction فراکنس و فروکنش رو پیشنهاد داده
زیاده روی
واکنش افراطی
عکس العمل افراطی
زیاده روی در واکنش
و غیرهم.
عکس العمل افراطی
زیاده روی در واکنش
و غیرهم.
کلمات دیگر: