کمی، نه کم، داروی تلخی که باید فرو داده شود، کار ناخوشایند ولی لازم، جام زهر
a bitter pill to swallow
کمی، نه کم، داروی تلخی که باید فرو داده شود، کار ناخوشایند ولی لازم، جام زهر
پیشنهاد کاربران
شکست تحقیرآمیز؛ شکست ننگین
پذیرفتن یا انجام یک کار ناخوشایند/شکست تحقیر آمیز و ننگین
پذیرش حتمی یک حقیقت یا کار بسیار ناخوشایند
the knowledge that his friends no longer trusted him was a bitter pill to swallow.
اگاهی ازاینکه دوستاش دیگه به او اعتماد ندارن یک حقیقت ناخوشایندی بود که باید میپذیرفت.
the knowledge that his friends no longer trusted him was a bitter pill to swallow.
اگاهی ازاینکه دوستاش دیگه به او اعتماد ندارن یک حقیقت ناخوشایندی بود که باید میپذیرفت.
حقیقت تلخی که باید باهاش کنار اومد
توفیق اجباری
توفیق اجباری
حقیقت تلخی که باید قبول کرد
جام زهر نوشیدن
حقیقت خوب است ولی تلخ است. یعنی چاره ای جز قبول کردن نیست. .
آب سردی بر پیکره
That was a bitter pill to swallow for the billiard player to be overwhelmed by a 12 - year - old girl.
شکست در برابر دختر دوازده ساله آب سردی بر پیکره بیلیارد باز معروف بود.
That was a bitter pill to swallow for the billiard player to be overwhelmed by a 12 - year - old girl.
شکست در برابر دختر دوازده ساله آب سردی بر پیکره بیلیارد باز معروف بود.
خوار شدن - به خواری تن دادن
معادل فارسی این عبارت، "هضمش سخته" هست
کلمات دیگر: