1. a cousin is a collateral relative
پسر عمو خویشاوند جنبی است.
2. my cousin ghodsi is a pharmacist
دختر عمه ام قدسی دارو ساز است.
3. my cousin once removed
نوه عموی من
4. first cousin once removed
فرزند پسرعمو (و غیره)،فرزند پسرعمو (و غیره ی) پدر یا مادر شخص
5. second cousin
نوه عمو (یا دایی یا خاله یا عمه)،فرزند عمو (و غیره ی) پدر یا مادر
6. my first cousin once removed
فرزند دختر عمو (و غیره)،نوه عمو (یا دایی و غیره)
7. he and his cousin decided to hitch up
او و دختر خاله اش تصمیم به ازدواج گرفتند.
8. first (or full) cousin
(فرزند عمو یا عمه یا دایی یا خاله) پسر عمو (و غیره) (cousin-german هم می گویند)
9. he is betrothed to my cousin
او نامزد دختر عموی من است.
10. i thought he must be my cousin
فکر کردم شاید پسرعمویم باشد.
11. she ditched her boyfriend and married her cousin
او دوست پسر خود را ترک کرد و زن پسر عمویش شد.
12. The house belonged to my cousin.
[ترجمه ترگمان]خانه متعلق به پسر عموم بود
[ترجمه گوگل]خانه متعلق به پسر عموی من بود
13. She was betrothed to her cousin at an early age.
[ترجمه ترگمان]در این سن و سال او نامزد پسر عمه اش بود
[ترجمه گوگل]او در سن نوجوانی به پسرعموی او پیوست
14. He was first cousin to King Philip VI.
[ترجمه ترگمان]وی در ابتدا پسر عمویش فیلیپ ششم بود
[ترجمه گوگل]او اولین پسر عموی فیلیپ VI بود
15. She claimed that her cousin had cheated her out of her inheritance.
[ترجمه ترگمان]او ادعا می کرد که پسر عمویش او را از ارث او منصرف کرده است
[ترجمه گوگل]او ادعا کرد که پسر عموی او را از وراث او فریب خورده است
16. My cousin and I joined the same Guide company.
[ترجمه ترگمان]پسر خاله ام و من به شرکت راهنمای قطار ملحق شدیم
[ترجمه گوگل]پسر عموی من و من به همان شرکت راهنمای پیوست
17. Sakota was her cousin and bosom pal.
[ترجمه ترگمان]Sakota پسر عمو و pal بود
[ترجمه گوگل]ساکوتا پسرعمو و همسرش بود