کلمه جو
صفحه اصلی

propellent


معنی : عامل، انگیزه، محرک
معانی دیگر : رانشی، پیشران، propellant عامل، نیروی محرکه

انگلیسی به فارسی

( propellant ) عامل، انگیزه، محرک، نیروی محرکه


propellent، عامل، انگیزه، محرک


انگلیسی به انگلیسی

صفت ( adjective )
• : تعریف: acting to propel; serving as a propellant.
اسم ( noun )
• : تعریف: variant of propellant.

• explosive material used to drive ammunition rockets and other projectiles
pushing, thrusting, driving; moving forward, propelling forward

مترادف و متضاد

عامل (اسم)
operative, agent, factor, operator, doer, assignee, procurator, spy, propellant, operant, propellent

انگیزه (اسم)
cause, motive, stimulant, stimulus, goad, motivation, mover, inducement, incentive, impetus, incitation, propellant, propellent

محرک (صفت)
motive, actuating, driving, stimulant, provocative, moving, motor, appetizing, impellent, excitant, incitant, locomotive, propellant, motory, propellent

جملات نمونه

1. The propellent is at least one of trichlorofluoromethane, dichlorodifluoromethane, dichlorotetrafluoroethane, nitrogen and carbon dioxide.
[ترجمه ترگمان]The حداقل یکی از trichlorofluoromethane، dichlorodifluoromethane، dichlorotetrafluoroethane، نیتروژن و کربن دی اکسید است
[ترجمه گوگل]propellent حداقل یکی از trichlorofluoromethane، dichlorodifluoromethane، dichlorotetrafluoroethane، نیتروژن و دی اکسید کربن است

2. The bagged propellent charges are loaded separately.
[ترجمه ترگمان]باره ای محلی bagged به طور جداگانه بار شدند
[ترجمه گوگل]هزینه های حمل و نقل کیسه ای به طور جداگانه بارگیری می شوند

3. KingSuper in the future, hope to become the propellent of technical progress in the same industry.
[ترجمه ترگمان]امید به پیشرفت در آینده، امید به تبدیل شدن به propellent پیشرفت فنی در همان صنعت
[ترجمه گوگل]KingSuper در آینده، امیدوار است که به پیشرفت فنی در همان صنعت تبدیل شود

4. In this paper, the fuel gas and propellent system of "in site" Pellet injector used in beforehand experiment and Pellet fueling experiment in HL-1 Tokamak has been introduced.
[ترجمه ترگمان]در این مقاله، سیستم گاز سوختی و سیستم \"in\" در سایت \"in\" در آزمایش قبلی مورد استفاده قرار گرفت و آزمایش سوخت گیری مجدد در HL - ۱ Tokamak معرفی شد
[ترجمه گوگل]در این مقاله، سیستم گاز سوخت و پروپالنت تزریق پالس 'در محل' مورد استفاده در آزمایشی قبل و آزمایش سوخت گیری سوخت در HL-1 Tokamak معرفی شده است

5. Other advantages of the propellent with a negative pressure exponent were also presented.
[ترجمه ترگمان]مزایای دیگر of با توان فشار منفی نیز ارایه شد
[ترجمه گوگل]مزایای دیگر propellent با شاخص فشار منفی نیز ارائه شده است

6. The solid technical support is the propellent of our huge development.
[ترجمه ترگمان]پشتیبانی فنی محکم the توسعه عظیم ما است
[ترجمه گوگل]پشتیبانی جامع فنی از جنبه پیشرفت بزرگ ماست

7. In this paper, new wagon wheel grain configuration has been suggested in order to improve rocket's concentration and propellent loading density.
[ترجمه ترگمان]در این مقاله، برای بهبود غلظت راکت و چگالی بار propellent، پیکربندی grain چرخ واگن به منظور بهبود تراکم موشک پیشنهاد شده است
[ترجمه گوگل]در این مقاله، جهت بهبود غلظت موشک و تراکم بارگیری پروانه، پیشنهاد می شود که پیکربندی دانه چرخ جدید واگن انجام شود

8. Shrapnel was recovered from the scene and the whiff of missile propellent lingered a few hours later.
[ترجمه ترگمان]گلوله ای از صحنه بیرون آمد و بوی تند موشک چند ساعت بعد متوقف شد
[ترجمه گوگل]شپنل از صحنه بازیابی شد و چند ساعت بعد از ظهور موشک پرتاب شد

9. The experimental system includes a vacuum simulation section, power supply section, propellent feed section, parameter measurement section and an arcjet.
[ترجمه ترگمان]سیستم آزمایشگاهی شامل یک بخش شبیه سازی خلا، بخش تامین توان، بخش تغذیه propellent، بخش اندازه گیری پارامتر و یک arcjet است
[ترجمه گوگل]سیستم تجربی شامل بخش شبیه سازی خلاء، بخش تغذیه، بخش تغذیه پروانه، بخش اندازه گیری پارامتر و یک باتری است

10. Upper-hierarchy Organization is the important part of the whole market economy. It is the propellent to the development of economy also.
[ترجمه ترگمان]سازمان سلسله مراتب بالا بخش مهمی از کل اقتصاد بازار است این the برای توسعه اقتصادی نیز هست
[ترجمه گوگل]سازمان ارشد سلسله مراتب بخش مهمی از کل اقتصاد بازار است این نیز به رشد اقتصاد کمک می کند

11. Liquid hydrogen is used in large volumes in the space program as a primary rocket fuel for combustion with oxygen or fluorine, and as a propellent for nuclear powered rockets and space vehicles.
[ترجمه ترگمان]هیدروژن مایع در حجم زیادی از برنامه فضایی به عنوان سوخت موشک اولیه برای احتراق با اکسیژن یا فلوئور و به عنوان a برای موشک های هسته ای و وسایل نقلیه فضایی استفاده می شود
[ترجمه گوگل]هیدروژن مایع در حجم زیادی در برنامه فضایی به عنوان سوخت اولیه موشک برای احتراق با اکسیژن یا فلوئور و به عنوان یک propellent برای راکت های هسته ای و وسایل نقلیه فضایی استفاده می شود

12. After having solved the aging problems of beams, the long term aging effect of a solid propellent grain is also analyzed as an example.
[ترجمه ترگمان]بعد از حل مشکلات پیری تیرها، تاثیر بلند مدت یک دانه propellent جامد نیز به عنوان نمونه مورد تحلیل قرار می گیرد
[ترجمه گوگل]پس از حل مسائل پیری پرتوها، اثرات پیری دانه یک طرفه جامد نیز به عنوان مثال مورد بررسی قرار می گیرد

13. China plays the active role of a participant and propellent in the security cooperation, which has made great progress, with Southeast Asia and Central Asia.
[ترجمه ترگمان]چین نقش فعال یکی از شرکت کنندگان و شرکت کنندگان در هم کاری های امنیتی را بازی می کند که پیشرفت خوبی داشته است، با آسیای جنوب شرقی و آسیای میانه
[ترجمه گوگل]چین نقش فعال یک شرکت کننده و طرفدار در همکاری های امنیتی را ایفا می کند که پیشرفت بزرگی در آسیای جنوب شرقی و آسیای مرکزی دارد

14. An application of fracture mechanics to the safety evaluation of rocket propellent tank was presented.
[ترجمه ترگمان]کاربرد مکانیک شکست در ارزیابی ایمنی مخزن سوخت موشک ارایه شد
[ترجمه گوگل]کاربرد کاربرد مکانیک شکست در ارزیابی ایمنی مخزن موشکی ارائه شده است

پیشنهاد کاربران

خرج ( موشک )


کلمات دیگر: