کلمه جو
صفحه اصلی

convocation


معنی : انجمن، مجلس، جلسه عمومی دانشجویان
معانی دیگر : فراخوانی، دعوت، گردآوری (مردم)، مجمع، همایند، گردآیند، گردهمایی (به ویژه در دانشگاه ها به منظور نیایش یا شنیدن سخنرانی و غیره)

انگلیسی به فارسی

انجمن، مجلس، جلسه عمومی دانشجویان


انگلیسی به انگلیسی

اسم ( noun )
مشتقات: convocational (adj.), convocationally (adv.)
(1) تعریف: the act of convoking or the state of being convoked.
مترادف: assembling, convening, gathering
مشابه: collecting, mobilization, muster, summoning

(2) تعریف: a meeting of people summoned together, often in a religious assembly.
مترادف: assembly, congregation, gathering, meeting
مشابه: convention, council, flock, group, levy, muster

• summons, convention, assembly
a convocation is a meeting of a large group of people such as church leaders or politicians.
the convocation of a large assembly is the act of arranging for it to be held; a formal word.

مترادف و متضاد

انجمن (اسم)
order, union, association, assemblage, faction, meeting, community, society, assembly, convention, institute, moot, group, company, council, convocation, congress, club, guild, coterie

مجلس (اسم)
assembly, council, parliament, legislature, convocation, congress, committee, session

جلسه عمومی دانشجویان (اسم)
convocation

assembly


Synonyms: assemblage, conclave, concourse, confab, conference, congregation, congress, convention, council, diet, get-together, meet, meeting, powwow, synod, turnout


جملات نمونه

1. the convocation of the parliament
تشکیل جلسه ی پارلمان

2. every wednesday, students had to go to a religious convocation
هر چهارشنبه دانشجویان موظف بودند به گردهمایی مذهبی بروند.

3. They regretted agreeing to the convocation of that meeting.
[ترجمه ترگمان]آن ها از موافقت با گردهمایی این جلسه متاسف شدند
[ترجمه گوگل]آنها از پذیرش این جلسه موافقت کردند

4. We declared ourselves for the immediate convocation of the meeting.
[ترجمه ترگمان]ما خود را برای گردهمایی فوری جلسه اعلام کردیم
[ترجمه گوگل]ما خود را برای تشکیل فوری جلسه اعلام کردیم

5. He has sent greetings to Convocation and all old friends.
[ترجمه ترگمان]او به Convocation و دوستان قدیمی سلام کرده است
[ترجمه گوگل]او سلام و احوال همه دوستان قدیمی را فرستاده است

6. Convocation, by 1327 no longer confusable with parliament, was assimilated to the clergy's own provincial synod.
[ترجمه ترگمان]شورای روحانیان، که سال ۱۳۲۷ با پارلمنت confusable، به شورای ولایتی خود کلیسا جذب شد
[ترجمه گوگل]احضار، تا سال 1327 دیگر با پارلمان آشنا نشد، به شورای والیتی روحانیت دست یافت

7. He presided three times a year at the Convocation of York, which he found a happy body.
[ترجمه ترگمان]در شورای روحانیان یورک سه بار ریاست انجمن را بر عهده داشت
[ترجمه گوگل]او ریاست سه بار در سال در مجلس یورک، که او بدن شاد را پیدا کرد

8. This requires a specific recommendation by Convocation and a subsequent report by the Senate to be submitted to Council with reference to each individual.
[ترجمه ترگمان]این امر مستلزم یک توصیه ویژه از سوی شورای روحانیان و یک گزارش پس از آن توسط سنا است که با ارجاع به هر فرد به شورا تقدیم شود
[ترجمه گوگل]این نیاز به توصیه خاصی از مجلس و یک گزارش بعدی توسط مجلس سنا برای ارائه به شورا با اشاره به هر فرد است

9. At a convocation in the fall of his senior year, Pierre spoke about the need to break down stereotypes.
[ترجمه ترگمان]در یک گردهمایی در پاییز سال آخر، پی یر در مورد نیاز به شکستن stereotypes سخن گفت
[ترجمه گوگل]پیر در سالگرد سقوط سالهای خود، در مورد نیاز به شکستن کلیشه ها صحبت کرد

10. From convocation he obtained a biennial tenth conditional upon the clergy's exemption from any parliamentary tax.
[ترجمه ترگمان]او از فارغ التحصیلی یک دهم از معافیت روحانیان از هر گونه مالیات پارلمانی به دست آورد
[ترجمه گوگل]از زمان تشکیل مجلس او یک دهه ی دوسالانه را به دست آورد که معافیت روحانیون از هر مالیات پارلمانی است

11. As mentioned earlier, the Convocation Library appeal raises money to pay for a number of journals in the library.
[ترجمه ترگمان]همان طور که پیش تر گفته شد، درخواست کتابخانه شورای روحانیان برای پرداختن به تعدادی از مجلات در کتابخانه، پول را افزایش می دهد
[ترجمه گوگل]همانطور که قبلا ذکر شد، تقاضای کتابخانه مجلس، پول برای تعدادی مجلات در کتابخانه را پرداخت می کند

12. Who's going to be the speaker at the convocation?
[ترجمه ترگمان]کی قراره توی \"convocation\" صحبت کنه؟
[ترجمه گوگل]چه کسی در سخنرانی سخنران خواهد بود؟

13. At our convocation ceremony we all threw our caps in the air.
[ترجمه ترگمان]در مراسم عقد ما همگی caps را در هوا پرتاب کردیم
[ترجمه گوگل]در مراسم تجمع ما همه ما کلاه خود را در هوا پرتاب کردیم

14. The convocation about environment will be held on next Monday.
[ترجمه ترگمان]گردهمایی درباره محیط زیست دوشنبه آینده برگزار خواهد شد
[ترجمه گوگل]جلسه در مورد محیط زیست در روز دوشنبه برگزار خواهد شد

the convocation of the parliament

تشکیل جلسه‌ی پارلمان


Every Wednesday, students had to go to a religious convocation.

هر چهارشنبه دانشجویان موظف بودند به گردهمایی مذهبی بروند.


پیشنهاد کاربران

دورهمی


کلمات دیگر: