کلمه جو
صفحه اصلی

extraneous


معنی : فرعی، خارجی، غیر اصلی، خارج از قلمرو چیزی
معانی دیگر : برونی، برونزاد، برونگاهی، از برون (به درون)، غیر اساسی، اضافی، نابنیادین، پیشامدی، نامربوط، ناوابسته، تصادفی

انگلیسی به فارسی

نامربوط، ناوابسته


برونی، خارجی، برونزاد، برونگاهی، از برون (به درون)، برون، خارج


غیراصلی، غیراساسی، فرعی، اضافی، نابنیادین، پیشامدی


غیرعادی، غیر اصلی، خارجی، فرعی، خارج از قلمرو چیزی


انگلیسی به انگلیسی

صفت ( adjective )
مشتقات: extraneously (adv.), extraneousness (n.)
(1) تعریف: coming from outside; foreign.
مشابه: exterior, foreign

- During the filming, we need to keep extraneous noise to a minimum.
[ترجمه ترگمان] در طی فیلمبرداری، ما نیاز داریم که صداهای خارجی به حداقل برسد
[ترجمه گوگل] در طول فیلمبرداری، ما باید حداقل صدای خارجی را حفظ کنیم

(2) تعریف: not being part of the essential elements.
متضاد: fundamental
مشابه: foreign, irrelevant, nonessential, unnecessary

- The gold ore is filled with extraneous substances which must be removed.
[ترجمه ترگمان] سنگ طلای با مواد اضافی پر شده است که باید حذف شوند
[ترجمه گوگل] سنگ معدن طلا با مواد غیر مضر پر شده است که باید حذف شوند

(3) تعریف: not related or relevant.
مترادف: irrelevant, nonessential
متضاد: pertinent, relevant

- The report is filled with extraneous details that can be ignored.
[ترجمه ترگمان] این گزارش با جزییات متفاوتی پر شده است که می توان آن را نادیده گرفت
[ترجمه گوگل] این گزارش با جزئیات غریبی پر شده است که می تواند نادیده گرفته شود

• inessential, irrelevant; external, coming from the outside
something that is extraneous happens or concerns things outside the situation or subject that you are talking about; a formal word.

دیکشنری تخصصی

[ریاضیات] خارجی، نامربوط، بیگانه

مترادف و متضاد

Synonyms: adventitious, alien, exotic, external, extrinsic, out of place, strange


Antonyms: national, native


Synonyms: accidental, additional, adventitious, beside the point, extra, foreign, immaterial, impertinent, inadmissible, inapplicable, inapposite, inappropriate, incidental, inessential, needless, nonessential, off the subject, peripheral, pointless, redundant, superfluous, supplementary, unconnected, unessential, unnecessary, unrelated


Antonyms: appropriate, basic, essential, integral, necessary, needed, pertinent, relevant


foreign


فرعی (صفت)
inferior, by, accessory, accessorial, subsidiary, secondary, ancillary, subordinate, derivative, additional, adjunct, tributary, subaltern, petty, sideway, extrinsic, extraneous

خارجی (صفت)
alien, out, outside, foreign, strange, exotic, oversea, external, outer, exterior, peripheral, extrinsic, extern, extraneous

غیر اصلی (صفت)
unessential, inessential, extraneous

خارج از قلمرو چیزی (صفت)
extraneous

unneeded; irrevelant


جملات نمونه

extraneous events.

رویدادهای ناوابسته به هم (مستقل از هم).


1. extraneous events
رویدادهای ناوابسته به هم (مستقل از هم)

2. extraneous noises
صداهای فرعی

3. any extraneous light in the camera will ruin the film
هرگونه نور برونی در دوربین موجب خراب شدن فیلم خواهد شد.

4. they considered art to be extraneous to reality
آنان هنر را چیزی خارج از حوزه ی واقعیات می پنداشتند.

5. her remark was unexpected and altogether extraneous
اظهار او غیر منتظره و کاملا نامربوط بود.

6. protect the contents of the can from extraneous moisture
محتویات قوطی را از رطوبت خارجی حفظ کنید.

7. Coughs and extraneous noises can be edited out.
[ترجمه ترگمان]صداهای اضافی و اضافی می تونن ویرایش بشن
[ترجمه گوگل]سرفه ها و سر و صدا های بیرونی می توانند ویرایش شوند

8. Such details are extraneous to the matter in hand.
[ترجمه ترگمان]چنین جزئیاتی در دسترس نیستند
[ترجمه گوگل]این جزئیات به موضوع در دست بیگانه است

9. We shall ignore factors extraneous to the problem.
[ترجمه ترگمان]ما باید عواملی خارج از مشکل را نادیده بگیریم
[ترجمه گوگل]ما باید عواملی را که در معرض مشکل هستند نادیده بگیریم

10. These questions are extraneous to the issue being discussed.
[ترجمه ترگمان]این سوالات برای بحث در مورد این موضوع، متفاوت هستند
[ترجمه گوگل]این سوالات نسبت به موضوع مورد بحث غیرممکن است

11. Her report contains too many extraneous details.
[ترجمه ترگمان]گزارش او حاوی جزئیات زیادی است
[ترجمه گوگل]گزارشش حاوی اطلاعات فراوان زیادی است

12. For example, extraneous voiceless stops are often hypothesized at utterance onset.
[ترجمه ترگمان]به عنوان مثال، بدون توقف بدون توقف، اغلب در آغاز سخن فرض می شوند
[ترجمه گوگل]به عنوان مثال، متوقف شدن غیرقابل اجتناب غیرعادی اغلب در آغاز گفتار فرض می شود

13. This time, extraneous variables that might affect worker productivity would be tightly controlled.
[ترجمه ترگمان]این بار، متغیرهای خارجی که ممکن است بر بهره وری کارگر تاثیر بگذارند به شدت کنترل شده خواهد بود
[ترجمه گوگل]در این زمان، متغیرهای غریزی که ممکن است بر بهره وری کارکنان تأثیر بگذارد، به شدت کنترل می شود

14. Funding will depend on the sale of extraneous plots for other developments, not an easy matter in the current climate.
[ترجمه ترگمان]تامین سرمایه به فروش طرح های خارجی برای توسعه دیگر بستگی دارد، نه یک موضوع آسان در آب و هوای کنونی
[ترجمه گوگل]سرمایه گذاری به فروش توطئه های خارجی برای پیشرفت های دیگر بستگی دارد، نه موضوع آسان در شرایط فعلی

15. He knows a plethora of extraneous facts about the arctic and the tropics.
[ترجمه ترگمان]او اطلاعات زیادی در مورد قطب شمال و مناطق استوایی می داند
[ترجمه گوگل]او بسیاری از حقایق غریبه در مورد ارواح و مناطق استوایی را می داند

16. Several other insects attach extraneous objects or material to themselves, but for very different reasons.
[ترجمه ترگمان]بسیاری از حشرات اشیا و یا اشیا خارجی را به خودشان وابسته می کنند، اما به دلایل بسیار متفاوتی
[ترجمه گوگل]چند حشره دیگر اشیاء یا مواد بیرونی را به خود متصل می کنند، اما به دلایل بسیار متفاوت

17. Judges already have substantial latitude to limit extraneous arguments that might mislead jurors; they could use it more often.
[ترجمه ترگمان]قاضیان در حال حاضر عرض جغرافیایی قابل توجهی برای محدود کردن آرگومان های اضافی دارند که ممکن است هیات منصفه را گمراه کنند؛ آن ها اغلب می توانند از آن استفاده کنند
[ترجمه گوگل]قضات در حال حاضر دارای اختیارات قابل توجهی برای محدود کردن استدلال های بیگانه هستند که ممکن است جلسات هیئت منصفه را گمراه کنند؛ آنها می توانند از آن بیشتر استفاده کنند

18. Higher level tasks could involve using extraneous knowledge to reach conclusions.
[ترجمه ترگمان]کاره ای سطح بالاتر می تواند شامل استفاده از دانش جدید برای رسیدن به نتایج باشد
[ترجمه گوگل]وظایف سطح بالاتر می تواند شامل استفاده از دانش های غریزی برای دستیابی به نتیجه گیری باشد

her remark was unexpected and altogether extraneous.

اظهار او غیرمنتظره و کاملاً نامربوط بود.


any extraneous light in the camera will ruin the film.

هرگونه نور برونی در دوربین موجب خراب شدن فیلم خواهد شد.


protect the contents of the can from extraneous moisture.

محتویات قوطی را از رطوبت خارجی حفظ کنید.


extraneous noises

صداهای فرعی


they considered art to be extraneous to reality.

آنان هنر را چیزی خارج از حوزه‌ی واقعیات می‌پنداشتند.


extraneous information.

اطلاعات نامربوط.


پیشنهاد کاربران

غیر عادى غیر اصلی

نامربوط . نامرتبط

مزاحم

متفرقه

۱. بی ربط
do not allow extraneous considerations to
influence your judgement.

۲. خارجی
extraneous military forces.

Adj

صفت برای توضیح چیزی که
بی ربط ( به کاری که میخواهید انجام بدید یا شرایطی که در اش هستید ) به گونه ای که به درد نخواهد خورد و اضافی محسوب خواهد شد !


But I'll reserve some energy for the shields just in case we so not get out.

I submit Mr. Scott that If we do not get out , our shields would be extraneous.

. . . اگه نتونیم از تو این شرایط در بریم اون موقع سپرهای حفاظتیمون دیگه به هیچ دردی نخواهد خورد!

بیرونی

بی ریط

1 - نامربوط
2 - با منشا بیرونی
3 - آنچه که جزیی از چیز مورد اشاره نیست, اضافی, خارجی

other insects attach extraneous objects or material to themselves
دیگر حشرات اشیا یا مواد اضافی ( خارجی ) به خودشان متصل می کنند ( تاکید بر اینکه آن اشیا جزیی از بدن حشره محسوب نمی شوند )


کلمات دیگر: