کلمه جو
صفحه اصلی

make a go of it

انگلیسی به انگلیسی

• make an attempt, try to accomplish something

پیشنهاد کاربران

برای انجام کاری تلاش کردن و از پس انجام آن به خوبی بر آمدن ( خصوصا در مورد یک بیزنس و یا رابطه )

تحقق ببخشیدن، عملی کردن، به سرنجام رساندن
to do something successfully
She was determined to make a go of her programming business.

موفق شدن

به موفقیت رساندن

به عنوان اصطلاحی غیررسمی: �ترکاندن� ــ مثل وقتی که می گوییم طرف در کار ساخت وساز ترکانده است؛ کار کسی حسابی گرفتن.


کلمات دیگر: