کلمه جو
صفحه اصلی

cluck


معنی : قدقد، ادم احمق و رذل، قدقد کردن
معانی دیگر : صدایی مانند قدقد در آوردن، (مثل مرغ) قدقد کردن، مره کرچ، مره قپ

انگلیسی به فارسی

(مرغ) قدقد کردن


(شخص) نُچ‌نُچ کردن


قُدقُد کردن


گیر دادن، قدقد، ادم احمق و رذل، قدقد کردن


انگلیسی به انگلیسی

فعل ناگذر ( intransitive verb )
حالات: clucks, clucking, clucked
(1) تعریف: to make the sharp, throaty noise of a hen brooding or calling chicks.

(2) تعریف: to make noises expressing concern, approval, disapproval, or the like.

- They were clucking over the latest scandal.
[ترجمه ترگمان] بیش از آخرین رسوایی در حال پرسه زدن بودند
[ترجمه گوگل] آنها بر روی آخرین رسوایی قرار گرفتند
فعل گذرا ( transitive verb )
• : تعریف: to call to or express by clucking.

- They were all clucking their disapproval of her behavior.
[ترجمه ترگمان] همه با هم سر و صدا می کردند و از رفتار او ایراد می گرفتند
[ترجمه گوگل] آنها همه نارضایتی خود را نسبت به رفتار او ابراز کردند
اسم ( noun )
• : تعریف: the sharp, throaty sound of a hen, or a similar sound.

• sound uttered by a hen, cackle
make a noise like a hen, make a clicking sound with the tongue
when a hen clucks, it makes the noise that hens typically make.
if you cluck over someone or something, you say things in a disapproving or fussy way.

مترادف و متضاد

قدقد (اسم)
cluck

ادم احمق و رذل (اسم)
cluck

قدقد کردن (فعل)
squawk, cluck

clack


Synonyms: chuck, cackle, coo


جملات نمونه

1. He is handsome, but a dumb cluck.
[ترجمه ترگمان]آدم جذابی است، اما آدم احمقی است
[ترجمه گوگل]او خوش تیپ است، اما یک کوتوله گنگ

2. You dumb cluck, why'd you tell him?
[ترجمه ترگمان]احمق، چرا بهش گفتی؟
[ترجمه گوگل]تو دلت میخواد، چرا بهش گفتی؟

3. Mrs. Newman shook her head with a disapproving cluck.
[ترجمه ترگمان]خانم Newman سرش را با ناراحتی تکان داد
[ترجمه گوگل]خانم نیومن سرش را با یک ضربه محکم تکان داد

4. Generally silent, but drakes cluck and squeak during courtship.
[ترجمه ترگمان]به طور کلی ساکت بود، اما در دوران نامزدی جیغ و فریاد می کرد
[ترجمه گوگل]عموما سکوت می کند، اما در حین تمسخر فریاد می زند و جیغ می زند

5. The seamstresses cluck around a dummy, discussing a tuck here and there.
[ترجمه ترگمان]The که دور یک آدمک ایستاده بودند، درباره یک تاک و در آنجا بحث می کردند
[ترجمه گوگل]شامپوها در اطراف یک چرکین گیر می زنند و در اینجا و آنجا بحث می کنند

6. Some cluck came in and asked for a lefthanded monkey wrench.
[ترجمه ترگمان]برخی از cluck وارد شدند و خواستار آچار فرانسه lefthanded شدند
[ترجمه گوگل]بعضی از آنها وارد اتاق شدند و خواستند یک آچار میمون لفت دار باشند

7. On Grandpa's farm, a rooster crows, hens cluck, and baby chicks happily hop round and round.
[ترجمه ترگمان]در مزرعه پدربزرگ، خروس کلاغ ها، مرغ ها، مرغ ها و جوجه ها با خوشحالی جست وخیز کنان دور و اطراف چرخ می زدند
[ترجمه گوگل]در مزرعه پدربزرگ، یک کریس خروس، جوجه ها و جوجه های کودکانه با خوشحالی به دور و گرد می روند

8. So, did he make you cluck like a chicken?
[ترجمه فاطمه عبدی] پس مجبورت کرد مث مرغ، قدقد کنی؟
[ترجمه ترگمان]خب، اون تو رو درست مثل یه مرغ درست کرد؟
[ترجمه گوگل]بنابراین، او را مانند یک مرغ گرفتار کرد؟

9. I've never been one to cluck over babies of either sex.
[ترجمه ترگمان]من تا حالا کسی نبودم که به بچه های هر دو قد قد قد قد بدم
[ترجمه گوگل]من هرگز به بچه هایی که از هر دو جنس برمی آیند، ندیده ام

10. If you hang out with chickens, you're going to cluck and if you hang out with eagles, you're going to fly. Steve Maraboli
[ترجمه ترگمان]اگر با مرغ ها بازی کنی، باید قد قد کنی و اگر با عقاب ها پرواز کنی، پرواز به پرواز خواهی کرد استیو Maraboli
[ترجمه گوگل]اگر شما با جوجه ها بجنگید، قصد دارید با کلاهک بچرخید و اگر با عقاب بجنگید، قصد دارید پرواز کنید استیو مارابلی

11. Loretta pushed her hair back from her face with a cluck of impatience.
[ترجمه ترگمان]لورتا با حالتی cluck موهایش را از صورتش کنار زد
[ترجمه گوگل]لورتا موهایش را از چهره اش به بیرون پرید

12. Once could not genetically engineer a duck to make it cluck.
[ترجمه ترگمان]یه بار هم نمی تونه یه اردک درست کنه که بتونه قد قد کنه
[ترجمه گوگل]هنگامی که یک اردک را نمی توان به صورت ژنتیکی مهندسی کرد، آن را به دست آورد

13. Now Artemis heard something, something feathery shaking itself, and then clucking, in a low, solemn cluck.
[ترجمه ترگمان]حالا ارتمیس یک چیزی شنید، یک چیز پر سبک خودش را تکان داد و در حالی که سرش را بلند کرده بود، قد قد کرد
[ترجمه گوگل]در حال حاضر آرتمیس چیزی شنیده، چیزی پر از خود را تکان دادن، و سپس clucking، در پایین، محکم محکم

14. We're in a hurry so we can only have a quick cluck and grunt.
[ترجمه ترگمان]عجله داریم، بنابراین فقط می توانیم یک خر خر و تیز داشته باشیم
[ترجمه گوگل]ما در عجله هستیم، بنابراین فقط می توانیم سریع و خشن باشیم

He clucked his disapproval.

با نُچ‌نُچ کردن مخالفت خود را نشان داد.


پیشنهاد کاربران

noun
A foolish person
A drug addict
A hen sound
Verb
To express unnesserry amount of approval, interest or concern or other form of emotion over sb or sth
To make a hen sound


piped the Bats; and the fowls clucked and the cocks crowed
خفاشان سوت می زدند و مرغ ها قدقد می کردند و خروس ها فریاد می زدند.
https://www. worldoftales. com/European_folktales/European_folktale_9. html#gsc. tab=0


کلمات دیگر: