جریمه شد، جریمه کردن، کوچک کردن، جریمه گرفتن از، صاف کردن، صاف شدن، رقیق شدن
fined
انگلیسی به فارسی
جملات نمونه
1. he was fined for speeding
به خاطر سرعت زیاد او را جریمه کردند.
2. the police fined him because he had parked his car on a sidewalk
چون ماشین خود رادر پیاده رو پارک کرده بود پلیس او را جریمه کرد.
3. if you litter the streets, you will be fined
اگر در خیابان ها آشغال بریزید،جریمه خواهید شد.
پیشنهاد کاربران
جریمه شدن
The company fined for laying
شرکت به خاطر دروغش جریمه شد
The company fined for laying
شرکت به خاطر دروغش جریمه شد
جریمه
تنبیه مالی - جریمه
کلمات دیگر: