روانشناسى : روان رنجورخویى
neuroticism
روانشناسى : روان رنجورخویى
انگلیسی به انگلیسی
• neurotic state or condition; neurosis
جملات نمونه
1. The authors suggest that patients with high neuroticism scores require intensive early treatment to avoid chronic symptoms.
[ترجمه ترگمان]نویسندگان پیشنهاد می کنند که بیماران با سطح روان نژندی بالا به درمان زودهنگام فشرده نیاز دارند تا از علایم مزمن اجتناب کنند
[ترجمه گوگل]نویسندگان پیشنهاد می کنند که بیماران با نمرات روانپزشکی بالا نیاز به درمان زودهنگام فوری دارند تا از علائم مزمن جلوگیری کنند
[ترجمه گوگل]نویسندگان پیشنهاد می کنند که بیماران با نمرات روانپزشکی بالا نیاز به درمان زودهنگام فوری دارند تا از علائم مزمن جلوگیری کنند
2. Is Neuroticism an Independent Dimension of Chinese Personality Structure?
[ترجمه ترگمان]آیا Neuroticism یک بعد مستقل از ساختار شخصیتی چین است؟
[ترجمه گوگل]آیا عصبانیت یک ابعاد مستقل ساختار شخصیت چینی است؟
[ترجمه گوگل]آیا عصبانیت یک ابعاد مستقل ساختار شخصیت چینی است؟
3. Neuroticism is characterized as negative affect and extraversion is regarded as positive affect.
[ترجمه ترگمان]روان رنجوری به عنوان اثر منفی توصیف می شود و برون گرایی به عنوان تاثیر مثبت در نظر گرفته می شود
[ترجمه گوگل]عصبانیت به عنوان تأثیر منفی شناخته شده و برون گرا به عنوان تأثیر مثبت در نظر گرفته می شود
[ترجمه گوگل]عصبانیت به عنوان تأثیر منفی شناخته شده و برون گرا به عنوان تأثیر مثبت در نظر گرفته می شود
4. In the female students, extraversion 2 %, neuroticism 0. 0 %, and mentation 9 %.
[ترجمه ترگمان]در دانش آموزان دختر، برون گرایی ۲ %، عصبانیت ۰ ۰ % و mentation ۹ %
[ترجمه گوگل]در دانش آموزان دختر، 2 برابری، روان رنجوری 0 0٪ و روان درمانی 9٪
[ترجمه گوگل]در دانش آموزان دختر، 2 برابری، روان رنجوری 0 0٪ و روان درمانی 9٪
5. The pathogenesis of neuroticism has not been widely accepted ~ far.
[ترجمه ترگمان]The شدن سطح روان نژندی به طور گسترده ای مورد پذیرش قرار نگرفته است
[ترجمه گوگل]پاتوژنز روان نژندی تاکنون به طور گسترده پذیرفته نشده است
[ترجمه گوگل]پاتوژنز روان نژندی تاکنون به طور گسترده پذیرفته نشده است
6. The girls with behavior problems were liable to neuroticism and psychoticism.
[ترجمه ترگمان]دخترانی که مشکلات رفتاری دارند، مسئول عصبانیت و عصبانیت هستند
[ترجمه گوگل]دختران با مشکلات رفتاری مستعد روان نژندی و روان گرایی بودند
[ترجمه گوگل]دختران با مشکلات رفتاری مستعد روان نژندی و روان گرایی بودند
7. CONCLUSION The personality of neuroticism, psychoticism and introversion were most likely to have unhealthy mental reaction.
[ترجمه ترگمان]نتیجه گیری شخصیت عصبانیت، psychoticism و درون گرایی به احتمال زیاد منجر به واکنش روانی ناسالم شده بودند
[ترجمه گوگل]نتیجه گیری شخصیت روانپزشکی، روان گرایی و درونگرایی به احتمال زیاد واکنش ذهنی ناسالم بود
[ترجمه گوگل]نتیجه گیری شخصیت روانپزشکی، روان گرایی و درونگرایی به احتمال زیاد واکنش ذهنی ناسالم بود
8. Extraversion is advantageous to mental health, and neuroticism is disadvantageous to.
[ترجمه ترگمان]برونگرایی برای سلامت ذهنی و عصبانیت مضر است
[ترجمه گوگل]غلبه بر اضطراب برای سلامت روان مفید است، و روان رنجوری برای آن بی ثبات است
[ترجمه گوگل]غلبه بر اضطراب برای سلامت روان مفید است، و روان رنجوری برای آن بی ثبات است
9. In addition, they experienced decreased neuroticism, or negative emotionality.
[ترجمه ترگمان]به علاوه، آن ها سطح روان نژندی پایین یا emotionality منفی را تجربه کردند
[ترجمه گوگل]علاوه بر این، آنها کاهش روان رنجوری یا عاطفی منفی را تجربه کردند
[ترجمه گوگل]علاوه بر این، آنها کاهش روان رنجوری یا عاطفی منفی را تجربه کردند
10. Additionally, earlier investigations have shown that both neuroticism and extroversion are associated with the brain's serotonin processing systems, which are targeted by SSRI antidepressants.
[ترجمه ترگمان]علاوه بر این، تحقیقات اولیه نشان داده اند که هم neuroticism و هم برون گرایی با سیستم های پردازش سروتونین مغز مرتبط هستند که توسط داروهای ضد افسردگی SSRI مورد هدف قرار می گیرند
[ترجمه گوگل]علاوه بر این، تحقیقات پیشین نشان داده اند که هر دو روان رنجور و بیرونی با سیستم های پردازش سروتونین مغز همراه است که توسط ضد افسردگی های SSRI هدف قرار می گیرد
[ترجمه گوگل]علاوه بر این، تحقیقات پیشین نشان داده اند که هر دو روان رنجور و بیرونی با سیستم های پردازش سروتونین مغز همراه است که توسط ضد افسردگی های SSRI هدف قرار می گیرد
11. Conclusion:The patients with FD have personality tendency of neuroticism, psycholepsy in which personality characteristics are internally related to the morbidity of FD.
[ترجمه ترگمان]نتیجه گیری: بیماران با FD دارای گرایش شخصیتی از عصبانیت، psycholepsy هستند که در آن ها ویژگی های شخصیتی به طور داخلی به میزان شیوع FD مرتبط هستند
[ترجمه گوگل]نتیجه گیری: بیماران مبتلا به FD تمایل شخصی به روانپزشکی، روان پزشکی دارند که ویژگی های شخصیتی آنها در ارتباط با بیماری های افسردگی است
[ترجمه گوگل]نتیجه گیری: بیماران مبتلا به FD تمایل شخصی به روانپزشکی، روان پزشکی دارند که ویژگی های شخصیتی آنها در ارتباط با بیماری های افسردگی است
12. It includes four core traits: self - esteem, locus of control, neuroticism, and generalized self - efficacy.
[ترجمه ترگمان]این شامل چهار ویژگی اصلی است: عزت نفس، کانون کنترل، عصبانیت، و خودکارآمدی کلی
[ترجمه گوگل]این شامل چهار ویژگی اصلی است: اعتماد به نفس، مکان کنترل، روان رنجوری و خودپنداره عمومی
[ترجمه گوگل]این شامل چهار ویژگی اصلی است: اعتماد به نفس، مکان کنترل، روان رنجوری و خودپنداره عمومی
13. Step-wise regression analysis indicated that test anxiety was affected by negative cognition, trait anxiety, pressure from school and society, neuroticism and pressure from parents.
[ترجمه ترگمان]تحلیل رگرسیون منطقی نشان داد که اضطراب و اضطراب ناشی از شناخت منفی، اضطراب، فشار ناشی از مدرسه و جامعه، عصبانیت و فشار از سوی والدین است
[ترجمه گوگل]تحلیل رگرسیون گام به گام نشان داد که اضطراب امتحان تحت تأثیر شناخت منفی، اضطراب شیوه، فشار از مدرسه و جامعه، روان رنجور و فشار والدین قرار دارد
[ترجمه گوگل]تحلیل رگرسیون گام به گام نشان داد که اضطراب امتحان تحت تأثیر شناخت منفی، اضطراب شیوه، فشار از مدرسه و جامعه، روان رنجور و فشار والدین قرار دارد
14. When acceded to the personality traits of conscientiousness, extraversion, agreeableness, neuroticism, three aspects of systemize commitment has apparent additive explanatory effect on the variables.
[ترجمه ترگمان]وقتی که به ویژگی های شخصیتی وظیفه شناسی، برونگرایی، سازگاری و عصبانیت اشاره کرد، سه جنبه از تعهد systemize تاثیر توضیحی اضافی بر روی متغیرها دارد
[ترجمه گوگل]هنگامی که به ویژگی های شخصیتی وجدان، اضطراب، توافق پذیری، روان رنجوری و سه جنبه تعهد سیستماتیک پیوسته است، اثر توضیحی افزایشی ظاهری بر متغیرها دارد
[ترجمه گوگل]هنگامی که به ویژگی های شخصیتی وجدان، اضطراب، توافق پذیری، روان رنجوری و سه جنبه تعهد سیستماتیک پیوسته است، اثر توضیحی افزایشی ظاهری بر متغیرها دارد
15. Conclusion Gender, age, and living habits have something to do with FD and DU. FD is a psychosomatic disease, while neuroticism in DU is a psychological adjustment secondary to somatopathy.
[ترجمه ترگمان]نتیجه گیری جنسیت، سن، و عادات زندگی کاری برای انجام با FD و حوزه انتخاباتی دارند FD یک بیماری روان - تنی است، در حالی که روان نژندی در حوزه انتخاباتی یک تعدیل روان شناختی برای somatopathy است
[ترجمه گوگل]نتیجه گیری جنسیت، سن، و عادات زندگی با FD و DU ارتباط دارند FD یک بیماری روانشناختی است، در حالی که روانپزشکی در DU یک تنظیم روانشناختی است که ثانویه به سواتوپاتی است
[ترجمه گوگل]نتیجه گیری جنسیت، سن، و عادات زندگی با FD و DU ارتباط دارند FD یک بیماری روانشناختی است، در حالی که روانپزشکی در DU یک تنظیم روانشناختی است که ثانویه به سواتوپاتی است
پیشنهاد کاربران
روان رنجوری یا نوروتیسیزم یکی از صفات شخصیتی بنیادین است که با اضطراب، ترس، بدخلقی، نگرانی، حسادت، یأس، غیرت و احساس تنهایی شناخته می شود
روان رنجوری
روان رنجوری ، روان نژندی
روان رنجوری یا روان پریشی
روان پریشی
ترجمه شده به " روان رنجوری"
که به طور کلی یعنی یک گرایش شخصیتی به سمت هیجانات منفی مثل اضطراب و عدم ثبات هیجانی
روان پریشی پدیده متفاوتی است در روانشناسی که به انگلیسی Psychosis گفته میشه
که به طور کلی یعنی یک گرایش شخصیتی به سمت هیجانات منفی مثل اضطراب و عدم ثبات هیجانی
روان پریشی پدیده متفاوتی است در روانشناسی که به انگلیسی Psychosis گفته میشه
neuroticism ( روانشناسی )
واژه مصوب: روان نژندخویی
تعریف: یکی از ابعاد «الگوی پنج بُعد کلانِ شخصیت» و «الگوی شخصیت پنج عاملی» که ویژگی آن سطح مزمن بی ثباتی هیجانی و آمادگی برای تشویش روان شناختی است
واژه مصوب: روان نژندخویی
تعریف: یکی از ابعاد «الگوی پنج بُعد کلانِ شخصیت» و «الگوی شخصیت پنج عاملی» که ویژگی آن سطح مزمن بی ثباتی هیجانی و آمادگی برای تشویش روان شناختی است
کلمات دیگر: