1. bankers have visited tehran to tout for investment
بانکداران برای جلب سرمایه گذاری از تهران دیدن کرده اند.
2. nowadays athletes are used to tout products
این روزها برای گرم کردن بازار محصولات از ورزشکاران استفاده می کنند.
3. We should tout our wares on television.
[ترجمه ترگمان] باید wares رو تو تلویزیون جمع کنیم
[ترجمه گوگل]ما باید محصولات ما را در تلویزیون پخش کنیم
4. Britain's best-known ticket tout once boasted that he could get you tickets for anything.
[ترجمه ترگمان]اون بلیت شناخته شده بریتانیا یه بار به من گفته بود که می تونه برای هر چیزی بلیط بیاره
[ترجمه گوگل]یکی از مشهورترین بلیط های بریتانیایی بود که بارها تأکید کرد که می تواند بلیط های شما را برای هر چیزی دریافت کند
5. He visited Thailand and Singapore to tout for investment.
[ترجمه ترگمان]او از تایلند و سنگاپور دیدن کرد تا به دنبال سرمایه گذاری باشد
[ترجمه گوگل]او از تایلند و سنگاپور برای سرمایه گذاری بازدید کرد
6. Minicab drivers are not allowed to tout for business.
[ترجمه ترگمان]رانندگان minicab مجاز به تبلیغ برای کسب وکار نیستند
[ترجمه گوگل]رانندگان مینی کیاب برای کسب و کار مجاز نیستند
7. No one held a news conference to tout this one, and days passed before anyone caught wind of it.
[ترجمه ترگمان]هیچ کس در این مورد صحبتی نکرد و چند روز گذشت تا کسی متوجه آن نشود
[ترجمه گوگل]هیچ کس کنفرانس خبری را به این موضوع نپرداخت و روزها پیش از آنکه هر کسی آن را گرفت، از آن استفاده کند
8. In sports bars, they tout the splendid qualities of ice-brewing, while posing for photos and signing autographs.
[ترجمه ترگمان]در سالن های ورزشی، آن ها ویژگی های عالی در آبجوسازی را به نمایش می گذارند، در حالی که برای عکس ژست می گیرند و امضا می کنند
[ترجمه گوگل]در میله های ورزشی، آنها از ویژگی های پر زرق و برق یخ دمیدن، در حالی که برای عکس ها و امضا کردن اسناد و مدارک خود را نشان می دهند
9. Persecuting the tout - and, if possible, prosecuting him as well - has become a sport in itself.
[ترجمه ترگمان]در صورت امکان و در صورت امکان، او را تحت پی گرد قانونی قرار دهید - به خودی خود تبدیل به یک ورزش شده است
[ترجمه گوگل]اتهام قضایی - و در صورت امکان - نیز دادرسی او - به خودی خود تبدیل شده است
10. Chef Foley was one of the first to tout Midwestern cuisine.
[ترجمه ترگمان]سر آشپز به نام سر آشپز یکی از اولین غذاهای غرب میانه بود
[ترجمه گوگل]آشپز Foley یکی از اولین غذاهای Midwestern بود
11. Slick ads tout everything from beauty products to electronic gadgets.
[ترجمه ترگمان]تبلیغات Slick همه چیز را از محصولات زیبایی گرفته تا ابزار الکترونیکی ارائه می دهند
[ترجمه گوگل]تبلیغات صریح همه چیز را از محصولات زیبایی به ابزارهای الکترونیکی تکان دهید
12. The tracking programs allow these companies to tout their ability to target specific audiences to potential advertisers.
[ترجمه ترگمان]برنامه های ردیابی به این شرکت ها اجازه می دهد تا توانایی خود را برای هدف قرار دادن مخاطبان خاص به تبلیغ کنندگان بالقوه نشان دهند
[ترجمه گوگل]برنامه های ردیابی این شرکت ها را قادر می سازد تا مخاطبان خاصی را به مخاطبان بالقوه هدف قرار دهند
13. Many career experts tout failure as the castor oil of success.
[ترجمه ترگمان]بسیاری از متخصصان شغلی به عنوان روغن کرچک به شکست می خورند
[ترجمه گوگل]بسیاری از کارشناسان حرفه ای شکست را به عنوان روغن کرچک موفقیت به وجود آورده اند
14. Ce n 'é tait pas du tout la r é ponse à sa pri è re.
[ترجمه ترگمان]این - - - - - - - - - - - - - - - - - - - - - - - - - - - - - - - - - - - - - - - - - - - - - - - - - - - - -
[ترجمه گوگل]به این ترتیب شما می توانید با استفاده از این برنامه می توانید از آن استفاده کنید
15. Minicabs are not allowed to tout for hire on the streets.
[ترجمه ترگمان]Minicabs مجاز نیستند که به خاطر استخدام در خیابان ها به شما کمک کنند
[ترجمه گوگل]Minicabs مجاز نیست برای استخدام در خیابان ها