کلمه جو
صفحه اصلی

bulwark


معنی : حامی، پناه، بارو، موج شکن، دیوار، خاکریز، خاکریز یا جان پناه، دیواره سد، سنگر بندی
معانی دیگر : ملجا، شخص یا چیز محافظ، سپر بلا، حافظ، برج و بارو کشیدن، سنگر ساختن، سپر شدن، حفاظت کردن، دیوار ساحلی، رجوع شود به: breakwater، نرده یا دیواره ی دور کشتی (معمولا به صورت جمع)

انگلیسی به فارسی

خاکریز، بارو، دیوار (ساحلی)، دیواره سد، موج شکن، (مجازاً) پناه، سنگربندی، حامی


دروازه بان، بارو، خاکریز، خاکریز یا جان پناه، حامی، دیوار، پناه، دیواره سد، موج شکن، سنگر بندی


انگلیسی به انگلیسی

اسم ( noun )
(1) تعریف: a wall or wall-like structure, often made of earth and used for defense; rampart.
مترادف: parapet, rampart
مشابه: bastion, embankment, fortification, outwork, redoubt, wall

- They constructed a bulwark around the castle.
[ترجمه ترگمان] ان ها دژ مستحکمی در اطراف قلعه ساختند
[ترجمه گوگل] آنها یک قلعه را در اطراف قلعه ساختند

(2) تعریف: anything or anyone that provides strength, support, or protection.
مترادف: bastion, buttress, fortification
مشابه: assurance, buffer, encouragement, guard, mainstay, pillar, prop, protection, rampart, reinforcement, safeguard, shield, stay, stronghold

- That law is a bulwark against corruption.
[ترجمه ترگمان] این قانون، سدی بر ضد فساد است
[ترجمه گوگل] این قانون مانع فساد است

(3) تعریف: (usu. pl.) the portion of the side of a ship that extends above the upper deck.
فعل گذرا ( transitive verb )
حالات: bulwarks, bulwarking, bulwarked
• : تعریف: to provide protection with or as though with a bulwark.
مترادف: rampart
مشابه: buttress, fortify, mound, reinforce

• stout defense wall, fortress wall
a bulwark against an unpleasant or dangerous situation is a strong thing or person that protects you from it.

مترادف و متضاد

حامی (اسم)
supporter, protector, patron, sponsor, actor, advocate, partisan, backer, shield, booster, bulwark, vindicator, partizan

پناه (اسم)
shelter, asylum, blind, sconce, refuge, awning, bulwark, safeguard, guard, coverture

بارو (اسم)
bulwark, fortification, battlement, rampart

موج شکن (اسم)
bulwark, foreshore, breaker, breakwater, pier

دیوار (اسم)
enclosure, bulwark, fence, wall, bulkhead, screen, curtain

خاکریز (اسم)
levee, dyke, dike, bulwark, fence, moat, weir

خاکریز یا جان پناه (اسم)
bulwark

دیواره سد (اسم)
bulwark

سنگر بندی (اسم)
bulwark, fortification, entrenchment

fortification, support


Synonyms: barrier, bastion, buffet, buttress, citadel, defense, embankment, fort, fortress, guard, mainstay, outwork, parapet, partition, protection, rampart, redoubt, safeguard, security, stronghold, vallation


Antonyms: weak point


جملات نمونه

1. union will bulwark our independence
همبستگی استقلال ما را صیانت خواهد کرد.

2. the constitution is the bulwark of that country's democracy
قانون اساسی مدافع دموکراسی آن کشور است.

3. That country is a bulwark of freedom.
[ترجمه ترگمان]آن کشور دژ مستحکمی برای آزادی است
[ترجمه گوگل]این کشور حامی آزادی است

4. My savings were to be a bulwark against unemployment.
[ترجمه ترگمان]پس انداز من به منزله سدی در برابر بیکاری بود
[ترجمه گوگل]پس انداز من باید یک مانع در برابر بیکاری باشد

5. Our people's support is a bulwark against the enemy.
[ترجمه ترگمان]حمایت مردم ما سدی بر علیه دشمن است
[ترجمه گوگل]پشتیبانی مردم ما یک دروازهبان علیه دشمن است

6. Democracy is a bulwark of freedom.
[ترجمه ترگمان]دموکراسی، دژ مستحکمی برای آزادی است
[ترجمه گوگل]دموکراسی یک مانع از آزادی است

7. Community is essential; it is the one bulwark against inevitable grief and loss.
[ترجمه ترگمان]جامعه ضروری است؛ این یک دژ مستحکم در برابر اندوه و فقدان اجتناب ناپذیر است
[ترجمه گوگل]جامعه ضروری است؛ این یک دروازه بان در برابر غم و اندوه اجتناب ناپذیر است

8. They are a bulwark against that dark night: the candle that protected us in childhood.
[ترجمه ترگمان]آن ها سدی در برابر آن شب تاریک هستند: شمعی که ما را در کودکی محافظت می کند
[ترجمه گوگل]آنها یک مهمان در برابر آن شب تاریک شمع است که ما را در دوران کودکی محافظت کرد

9. As long as Mr Neal remains a strong bulwark against these incursions, nothing very significant is likely to happen.
[ترجمه ترگمان]تا زمانی که آقای نیل به عنوان یک دژ مستحکم در برابر این حملات باقی بماند، هیچ چیز مهمی رخ نخواهد داد
[ترجمه گوگل]تا زمانی که آقای نیل یک مانور قوی در برابر این انفجارها باقی بماند، احتمالا اتفاق خاصی رخ نمی دهد

10. Politically, Japan became the main Asian bulwark against communism.
[ترجمه ترگمان]از لحاظ سیاسی، ژاپن به سنگر اصلی آسیایی در مقابل کمونیسم تبدیل شد
[ترجمه گوگل]به لحاظ سیاسی، ژاپن به عنوان یک مانور نظامی علیه کمونیسم تبدیل شد

11. Over the bulwark of his body, Sylvie waved to Alexei.
[ترجمه ترگمان]سیلوی دست او را گرفت و بط رف آل کسی تکان داد
[ترجمه گوگل]سیلیوی بیش از حصار بدنش به الکسیا دست زد

12. Until then the security forces remain the ultimate bulwark against the breakdown of society.
[ترجمه ترگمان]تا آن زمان، نیروهای امنیتی سد نهایی علیه شکست جامعه باقی مانده اند
[ترجمه گوگل]تا آن زمان نیروهای امنیتی همچنان سرپوشیده نهایی در برابر شکاف جامعه هستند

13. The new dam was a bulwark against future floods.
[ترجمه ترگمان]سد جدید سدی در مقابل سیلاب های آینده بود
[ترجمه گوگل]سد جدید مانع سیل های آینده شد

14. Law is the bulwark of society.
[ترجمه ترگمان]قانون دژ کل جامعه است
[ترجمه گوگل]قانون مهار جامعه است

15. The administrative bulwark increases the circulation cost of the economic element and reduces the economic vigor.
[ترجمه ترگمان]سد مدیریتی هزینه گردش عنصر اقتصادی را افزایش داده و قدرت اقتصادی را کاهش می دهد
[ترجمه گوگل]ممنوعیت اداری باعث افزایش هزینه گردش عناصر اقتصادی و کاهش قدرت اقتصادی می شود

The constitution is the bulwark of that country's democracy.

قانون اساسی مدافع دموکراسی آن کشور است.


Union will bulwark our independence.

همبستگی استقلال ما را صیانت خواهد کرد.


پیشنهاد کاربران

حمایتگر

دیواره یا برآمدگی عرشه کشتی

لایه ی حفاظتی

پشتیبان

bulwark ( حمل‏ونقل دریایی )
واژه مصوب: بارو
تعریف: بخش دیواره مانندی که دورتادور شناور، بالاتر از سطح آزاد عرشه، امتداد می یابد تا از افتادن بار یا افراد به دریا جلوگیری شود


کلمات دیگر: