کلمه جو
صفحه اصلی

snug


معنی : راحت، اسوده، دنج، گرم و نرم، راحت واسوده، امن و امان، اماده و مجهز، بطور دنج قرار گرفتن، غنودن، باندازه
معانی دیگر : گرم، جمع و جور و راحت، (جامه) چسبان، کمی تنگ، (عامیانه - درآمد) بسنده، کافی، پنهان، قایم شده، مخفی، (کشتی) محکم و خوش ساخت، آماده ی سفر، (محلی) رجوع شود به: snuggle، گرم و نرم کردن، جمع و جور کردن، حفظ کردن، (انگلیس) رجوع شود به: snuggery

انگلیسی به فارسی

اماده ومجهز، گرم ونرم، باندازه، راحت واسوده، امنوامان، دنج، راحت، اسوده، غنودن، بطور دنج قرارگرفتن


مسطح، بطور دنج قرار گرفتن، غنودن، باندازه، امن و امان، گرم و نرم، دنج، راحت، اماده و مجهز، راحت واسوده، اسوده


انگلیسی به انگلیسی

صفت ( adjective )
حالات: snugger, snuggest
(1) تعریف: small and comfortable; cozy.
مترادف: cozy, homey, intimate
مشابه: comfortable, comfy, small

- a snug little cabin in the woods
[ترجمه ترگمان] یک کابین کوچک و کوچک در جنگل،
[ترجمه گوگل] یک کابین کوچک در جنگل

(2) تعریف: of a garment, having a close fit; slightly tight.
مترادف: close-fitting
مشابه: fitted, skintight, tight, tightfitting

(3) تعریف: trim, compact, and built well, as a boat; seaworthy.
مترادف: taut, trim
مشابه: compact, seaworthy, sturdy, tight
قید ( adverb )
مشتقات: snugly (adv.), snugness (n.)
• : تعریف: closely or comfortably; in a snug way.
مترادف: closely, cozily
مشابه: tightly

- The chair fits snug in the corner.
[ترجمه ترگمان] صندلی در گوشه و کنار جا به جا می شود
[ترجمه گوگل] صندلی مناسب در گوشه قرار دارد

• snuggle, curl up comfortably, nestle; make comfortable; secure
warm and comfortable, cozy; tight, close-fitting (as of clothing); safe, secure; neat and compact
if you are snug, you feel warm and comfortable.
a snug place is small but warm and comfortable.
something such as a piece of clothing that is snug fits very closely.

مترادف و متضاد

راحت (صفت)
straight, convenient, well, light-handed, beforehand, placid, comfortable, comfy, snug, cozy, cuddly, homelike

اسوده (صفت)
easy, calm, tranquil, snug

دنج (صفت)
snug, cozy, reclusive, cosy, out-of-the-way

گرم و نرم (صفت)
snug, cozy, cosy

راحت واسوده (صفت)
snug, homey

امن و امان (صفت)
snug

اماده و مجهز (صفت)
snug

بطور دنج قرار گرفتن (فعل)
snug

غنودن (فعل)
sleep, repose, snug, nap, slumber, nuzzle

باندازه (قید)
within, enough, snug

cozy, warm


Synonyms: close, comfortable, comfy, compact, convenient, cushy, easeful, easy, homelike, homely, intimate, neat, restful, sheltered, snug as a bug in a rug, soft, substantial, tight, trim, well-off


Antonyms: cold, cool, uncomfortable, uncozy


جملات نمونه

1. snug down
(کشتیرانی - با جمع کردن برخی بادبان ها و بخش های متحرک) کشتی را آماده ی توفان کردن

2. a snug bed
بستر گرم و نرم

3. a snug coat
پالتو چسبان (یا کمی تنگ)

4. a snug little house
یک خانه ی کوچک و جمع و جور

5. a snug little income
درآمد نسبتا کافی

6. to lie snug for a while
برای چندی مخفی ماندن

7. these pants are a bit too snug
این شلوار زیادی تنگ است.

8. She wished she were back in her snug little house.
[ترجمه ترگمان]آرزو می کرد که ای کاش به خانه کوچک و نرم او برگشته بود
[ترجمه گوگل]او آرزو می کرد که او در خانه کوچکی باقی بماند

9. I spent the afternoon snug and warm in bed.
[ترجمه ترگمان]بعد از ظهر را گرم و گرم در بس تر گذراندم
[ترجمه گوگل]من بعد از ظهر را باهم تطبیق دادم و در رختخواب گرم شدم

10. We curled up in bed, all snug and warm, and listened to the storm outside.
[ترجمه ترگمان]در بس تر جمع شدیم، گرم و گرم، و به صدای توفان در بیرون گوش دادیم
[ترجمه گوگل]ما در رختخواب، همه گیر و گرم، و به طوفان در خارج گوش دادیم

11. These shoes are a bit too snug - do you have them in a larger size?
[ترجمه Melika.A] این کفش ها کمی بیش ازحد تنگ هستند - آیا از آنها یک سایز بزرگتر دارید؟
[ترجمه ترگمان]این کفش ها کمی نرم هستند - آیا آن ها را به اندازه بزرگتری دارید؟
[ترجمه گوگل]این کفش ها کمی شاد هستند - آیا شما آنها را در اندازه بزرگتر دارید؟

12. In his sleeping bag he'll be as snug as a bug in a rug.
[ترجمه ترگمان]در کیف خوابش به اندازه یک حشره روی فرش خواهد بود
[ترجمه گوگل]در کیسه خواب او، به عنوان یک اشکال در یک فرش خواهد بود

13. They lay snug and warm amid the blankets.
[ترجمه ترگمان]گرم و نرم در میان پتوها دراز کشیدند
[ترجمه گوگل]آنها در پشت پتو قرار دارند

14. This jacket's a bit snug now.
[ترجمه فاطمه عبدی] این ژاکت الان یک کم تنگ شده.
[ترجمه ترگمان]این ژاکت خیلی نرم است
[ترجمه گوگل]این ژاکت اکنون کمی شیک است

15. The jacket was a snug fit.
[ترجمه فاطمه عبدی] ژاکت درست اندازه تنش بود.
[ترجمه ترگمان]ژاکت جای مناسبی برای پوشیدن لباس بود
[ترجمه گوگل]ژاکت مناسب بود

16. File away any excess metal until a snug fit is achieved.
[ترجمه ترگمان]هر نوع فلزی اضافی را تا زمانی که یک تناسب راحت بدست آید، از بین ببرید
[ترجمه گوگل]هر فلزی اضافی را تا زمانیکه یک مکعب دقیق به دست می آید دور کنید

a snug little house

یک خانه‌ی کوچک و جمع و جور


a snug bed

بستر گرم و نرم


a snug coat

پالتو چسبان (یا کمی تنگ)


These pants are a bit too snug.

این شلوار زیادی تنگ است.


a snug little income

درآمد نسبتاٌ کافی


to lie snug for a while

برای چندی مخفی ماندن


اصطلاحات

snug down

(کشتیرانی - با جمع کردن برخی بادبان‌ها و بخش‌های متحرک) کشتی را آماده‌ی توفان کردن


پیشنهاد کاربران

کیپ
These shoes are a bit too snug - do you have them in a larger size

( لباس ) جذب، چسبان، تنگ
Tight - fitting
Close - fitting
Snug - fitting
Skintight
Tight




کلمات دیگر: