1. You can use any two colors — for example, red and yellow.
[ترجمه ترگمان]شما می توانید از هر دو رنگ - برای مثال قرمز و زرد استفاده کنید
[ترجمه گوگل]شما می توانید از هر دو رنگ - به عنوان مثال قرمز و زرد استفاده کنید
2. Many factors are important, for example class, gender, age and ethnicity.
[ترجمه ترگمان]بسیاری از عوامل مهم هستند، برای مثال کلاس، جنسیت، سن و نژاد
[ترجمه گوگل]بسیاری از عوامل مهم هستند، مثلا کلاس، جنسیت، سن و قومیت
3. You often write a slash between alternatives, for example, 'and/or'.
[ترجمه ترگمان]شما اغلب یک ضربه را بین جایگزین ها، برای مثال، و \/ یا
[ترجمه گوگل]شما اغلب نوشتار قطعی بین گزینه ها، به عنوان مثال، 'و / یا' را می نویسید
4. There is a similar word in many languages, for example in French and Italian.
[ترجمه ترگمان]واژه مشابهی در بسیاری از زبان ها وجود دارد، به عنوان مثال در زبان فرانسوی و ایتالیایی
[ترجمه گوگل]یک کلمه مشابه در بسیاری از زبانها، به عنوان مثال در فرانسه و ایتالیایی وجود دارد
5. The term "renewable energy" is applied, for example, to energy deriving from solar radiation.
[ترجمه ترگمان]عبارت \"انرژی تجدید پذیر\" برای مثال انرژی ناشی از تابش خورشیدی اعمال می شود
[ترجمه گوگل]به عنوان مثال انرژی انرژی تجدیدپذیر به عنوان مثال برای انرژی حاصل از تابش خورشیدی استفاده می شود
6. Many countries, for example Mexico and Japan, have a lot of earthquakes.
[ترجمه ترگمان]بسیاری از کشورها برای مثال مکزیک و ژاپن، زمین لرزه های زیادی دارند
[ترجمه گوگل]بسیاری از کشورها، به عنوان مثال مکزیک و ژاپن، دارای زلزله زیادی هستند
7. Fractions can be written with oblique strokes, for example 2/
[ترجمه ترگمان]Fractions می توانند با ضربه های مورب نوشته شوند، برای مثال ۲ \/
[ترجمه گوگل]فراکسیون ها را می توان با سکته مغلوب نوشته شده، به عنوان مثال 2 /
8. Car prices can vary a lot. For example, in Belgium the VW Golf costs $1000 less than in Britain.
[ترجمه ترگمان]قیمت اتومبیل می تواند بسیار متفاوت باشد برای مثال، در بلژیک فولکس واگن گلف ۱۰۰۰ دلار کم تر از بریتانیا هزینه دارد
[ترجمه گوگل]قیمت خودرو می تواند بسیار متفاوت باشد برای مثال، در بلژیک VW Golf هزینه 1000 دلار کمتر از بریتانیا است
9. Let us suppose, for example, that you are married with two children.
[ترجمه ترگمان]مثلا فرض کنیم که شما با دو بچه ازدواج کرده اید
[ترجمه گوگل]به عنوان مثال فرض کنید که با دو فرزند ازدواج کرده اید
10. A touring cyclist, for example, might turn the pedals 80 times a minute.
[ترجمه ترگمان]برای مثال یک دوچرخه سوار به طور مثال ممکن است the را ۸۰ بار در دقیقه بچرخاند
[ترجمه گوگل]برای مثال دوچرخه سواری توریستی می تواند پدال ها را 80 بار در دقیقه بچرخاند
11. Take, for example, the simple sentence: "The man climbed up the hill"
[ترجمه ترگمان]برای مثال، جمله ساده: \"مرد از تپه بالا رفت\"
[ترجمه گوگل]به عنوان مثال، جمله ساده را می فهمی: 'مرد صعود کرد تا تپه'
12. Let me take Edison for example.
[ترجمه ترگمان]بگذارید به عنوان مثال ادیسون را انتخاب کنم
[ترجمه گوگل]اجازه بدهید ادیسون را به عنوان مثال بگیرم
13. Offices can easily become more environmentally-friendly by, for example, using recycled paper.
[ترجمه ترگمان]این دفاتر به راحتی می توانند با استفاده از کاغذ بازیافت شده، به راحتی سازگار با محیط زیست شوند
[ترجمه گوگل]دفاتر به راحتی می توانند به عنوان مثال با استفاده از کاغذ بازیافت شده، محیط زیست سازگارتر شوند
14. Is the allergy tied to dairy products, for example?
[ترجمه ترگمان]آیا آلرژی مربوط به محصولات لبنی است؟
[ترجمه گوگل]برای مثال آلرژی به محصولات لبنی وابسته است؟