کلمه جو
صفحه اصلی

get through to

انگلیسی به فارسی

فهماندن


به مرحله‌ی بعدی راه یافتن


مترادف و متضاد

Reach a stage in a competition


پیشنهاد کاربران

توضیح دادن به

تلفن کردن به

Make someone understand

گفتگو و صحبت تلفنی

به کسی فهموندن

به معنای make contact

متوجه کردن کسی

فهماندن
حالی کردن به کسی

succeed in speaking to sb on the phone

تماس تلفنی برقرار کردن


To succeed in communicating with someone in a meaningful way

To communicate with someone
To explain oneself
To get one's message across to

مجاب کردن کسی
حرف خود را به کسی فهماندن
چیزی رو به کسی فهماندن
فهماندن
تفهیم کردن
چیزی رو تو مخ کله یکی کردن



فهموندن چیزی به کسی

فهموندن

contact with sb by phone


کلمات دیگر: