کلمه جو
صفحه اصلی

farsightedness


روانشناسى : دوربینى، دوربینی، تیزنظری، مال اندیشی، دوراندیشی

انگلیسی به فارسی

دوربینی


انگلیسی به انگلیسی

• ability to clearly see distant objects; foresight, discernment, wisdom

جملات نمونه

1. The power of thought increases with education, experience, farsightedness and wisdom. Dr T. P. Chia
[ترجمه ترگمان]قدرت تفکر با تحصیل، تجربه، عقل و حکمت افزایش می یابد دکتر تی پی چیا
[ترجمه گوگل]قدرت اندیشه با آموزش، تجربه، دورویی و عقل افزایش می یابد دکتر T P Chia

2. Astigmatism can occur in addition to nearsightedness and farsightedness.
[ترجمه ترگمان]Astigmatism می تواند علاوه بر nearsightedness و farsightedness رخ دهد
[ترجمه گوگل]آستیگماتیسم علاوه بر نزدیک بینی و دوربینی می تواند رخ دهد

3. People with a high degree of farsightedness along with astigmatism have less predictable results.
[ترجمه ترگمان]افراد با درجه بالایی از farsightedness همراه با astigmatism نتایج قابل پیش بینی کمتری دارند
[ترجمه گوگل]افرادی که دارای آگاهی بیشتر و آستیگماتیسم هستند، نتایج قابل پیش بینی کمتری دارند

4. Such farsightedness is, alas, only a drop in the bucket.
[ترجمه ترگمان]متاسفانه این farsightedness فقط یک قطره در سطل است
[ترجمه گوگل]این دوربینی است که، افسوس، فقط یک قطره در سطل است

5. Hyperopia, or farsightedness, occurs when the shape of the eye is too short.
[ترجمه ترگمان]زمانی اتفاق می افتد که شکل چشم خیلی کوتاه باشد
[ترجمه گوگل]هیپرپوشی یا دوربینی، زمانی رخ می دهد که شکل چشم بسیار کوتاه است

6. FARSIGHTEDNESS is an asset whose value should not be underestimated.
[ترجمه ترگمان]farsightedness یک دارایی است که ارزش آن نباید دست کم گرفته شود
[ترجمه گوگل]FARSIGHTEDNESS دارایی است که نباید ارزش آن را دست کم گرفت

7. Bright life brightness my wisdom and farsightedness!
[ترجمه ترگمان]زندگی روشن عقل و عقل مرا روشن می کند!
[ترجمه گوگل]روشنایی روشن زندگی، عقل من و دوربینی من!

8. Glasses work by refracting or converging light before it reaches the cornea in order to correct either farsightedness or nearsightedness.
[ترجمه ترگمان]عینکی که قبل از رسیدن به قرنیه به چشم می خورد یا farsightedness یا nearsightedness را تصحیح می کند
[ترجمه گوگل]عینک ها به وسیله ی refracting یا converging نور قبل از رسیدن به قرنیه به منظور اصلاح دوربینی یا نزدیک بینی کار می کنند

9. I should like to pay a tribute to the leaders of China for the vision and farsightedness of their approach to the negotiations.
[ترجمه ترگمان]من دوست دارم ادای احترام به رهبران چین برای دیدگاه و farsightedness رویکرد خود به مذاکرات را بپردازم
[ترجمه گوگل]من می خواهم به رهبران چین برای دیدگاه و دوربینی رویکرد خود به مذاکرات احترام بگذارم

10. No individual or political party would have had the courage and farsightedness. Isn't that so?
[ترجمه ترگمان]هیچ حزب یا حزب سیاسی جرات و شهامت نداشت این طور نیست؟
[ترجمه گوگل]هیچ فرد یا حزب سیاسی شجاعت و دوربینی نداشت آیا چنین نیست؟

11. On the one hand, we demanded completion, updatedness, representativeness and farsightedness in selecting the books.
[ترجمه ترگمان]از یک طرف، ما خواستار تکمیل، updatedness، representativeness و farsightedness در انتخاب کتاب ها بودیم
[ترجمه گوگل]از یک طرف، ما در انتخاب کتاب ها خواستار تکمیل، به روز رسانی، نمایندگی و دوربینی شدیم

12. No individual or political party would have had the courage and farsightedness.
[ترجمه ترگمان]هیچ حزب یا حزب سیاسی جرات و شهامت نداشت
[ترجمه گوگل]هیچ فرد یا حزب سیاسی شجاعت و دوربینی نداشت

13. Photorefractive keratectomy (PRK). PRK is sometimes used if you have a low to moderate degree of nearsightedness or farsightedness, or if you have nearsightedness with astigmatism.
[ترجمه ترگمان]Photorefractive keratectomy (PRK) PRK گاهی اوقات در صورتی استفاده می شود که شما میزان کمی از nearsightedness یا farsightedness را داشته باشید، یا اگر با astigmatism تماس بگیرید
[ترجمه گوگل]کراتوتکتومی فوتوتراپی (PRK) PRK گاهی اوقات استفاده می شود اگر شما دارای درجه کم و متوسط ​​نزدیک بینی یا دوربینی، و یا اگر شما نزدیک بینی با آستیگماتیسم

پیشنهاد کاربران

دوراندیشی

Slight hyperopia

پزشکی: دوربینی
farsightedness= hyperopia


کلمات دیگر: