1. The story is just a blue moon.
[ترجمه Erfan Rezaei] این داستان فقط یک افسانه است.
[ترجمه Houria] این داستان به ندرت اتفاق می افتد
[ترجمه ترگمان]داستان فقط ماه آبی است
[ترجمه گوگل]داستان فقط یک ماه آبی است
2. That kind of chance comes once in a blue moon.
[ترجمه امید] این نوع از شانس بندرت پیش میاد
[ترجمه ترگمان]این شانس یک بار در ماه آبی رخ می دهد
[ترجمه گوگل]این نوع شانس یک بار در یک ماه آبی می آید
3. It only happens like this once in a blue moon.
[ترجمه ترگمان]فقط یک بار در ماه آبی رنگ اتفاق می افتد
[ترجمه گوگل]این فقط یک بار در یک ماه آبی اتفاق می افتد
4. By living a blue moon with the Indians, he was assimilated to them in his thinking and actions.
[ترجمه ترگمان]با زندگی کردن در ماه آبی رنگ با هندی ها، او را به فکر و اعمال خودش جذب کرده بود
[ترجمه گوگل]با زندگی یک ماه آبی با سرخپوستان، او در تفکر و اعمال خود به آنها آموخت
5. The first song, "Blue Moon", didn't go too badly except that everyone talked throughout.
[ترجمه ترگمان]اولین ترانه، \"ماه آبی\"، خیلی بد پیش نرفت مگر اینکه همه با هم حرف بزنند
[ترجمه گوگل]اولین آهنگ 'ماه آبی' خیلی بد نبود به جز اینکه همه در سراسر آن صحبت کردند
6. Once in a blue moon you get some problems.
[ترجمه helia.sqb] شما به ندرت دچار مشکل میشوید.
[ترجمه ترگمان]زمانی در ماه آبی مشکلات را به دست می آورید
[ترجمه گوگل]هنگامی که در یک ماه آبی هستید، مشکلی دارید
7. I see her once in a blue moon.
[ترجمه helia.sqb] من او را به ندرت می بینم.
[ترجمه ترگمان]من او را یک بار در ماه آبی رنگ می بینم
[ترجمه گوگل]من او را یک بار در ماه آبی دیده ام
8. I haven't seen you in a blue moon.
[ترجمه زینب] من تو رو خیلی وقته ندیدم
[ترجمه ترگمان]من تو رو تو ماه آبی ندیدم
[ترجمه گوگل]من تو را در ماه آبی دیده ام
9. We go out to eat once in a blue moon.
[ترجمه ترگمان]ما میریم بیرون تا یه بار تو ماه آبی غذا بخوریم
[ترجمه گوگل]ما یک بار در یک ماه آبی می خوابیم
10. Once in a blue moon Eric will offer to help with the dishes, but usually he doesn't do any housework at all.
[ترجمه ترگمان]اریک یک دفعه در ماه آبی، اریک برای کمک به غذاها پیشنهاد کمک خواهد کرد، اما معمولا کاره ای خانه را انجام نمی دهد
[ترجمه گوگل]اریک در یک ماه آبی پیشنهاد برای کمک به ظروف پیشنهاد می دهد، اما معمولا او هیچ کاری در خانه انجام نمی دهد
11. Once in a blue moon the addressing system itself changes.
[ترجمه ترگمان]زمانی که در ماه آبی خود سیستم آدرس خود را تغییر می دهد
[ترجمه گوگل]هنگامی که در یک ماه آبی، سیستم آدرس دهی خود تغییر می کند
12. The Blue Moon is easy to find: Get off Highway 78 at 23rd Avenue and go right.
[ترجمه ترگمان]پیدا کردن ماه آبی آسان است: از بزرگراه ۷۸ در خیابان بیست و سوم راه پیدا کنید و به سمت راست بروید
[ترجمه گوگل]ماه آبی آسان است برای پیدا کردن خارج شدن از بزرگراه 78 در خیابان 23 و به سمت راست بروید
13. The most recent observation of a blue moon was in Edinburgh in 1950.
[ترجمه ترگمان]آخرین مشاهده ماه آبی در ادینبورگ در سال ۱۹۵۰ بود
[ترجمه گوگل]آخرین مشاهدات ماه آبی در ادینبورگ در سال 1950 بود
14. A blue moon is the second full moon in one month.
[ترجمه ترگمان]ماه آبی ماه کامل ماه است
[ترجمه گوگل]ماه آبی ماه دوم ماه کامل است