کلمه جو
صفحه اصلی

tribulation


معنی : رنج، عذاب، محنت، اختلال، ازمایش سخت
معانی دیگر : الم

انگلیسی به فارسی

محنت، رنج، ازمایش سخت، عذاب، اختلال


مصیبت، رنج، محنت، عذاب، اختلال، ازمایش سخت


انگلیسی به انگلیسی

اسم ( noun )
(1) تعریف: severe suffering or affliction; distress.
مترادف: affliction, distress, pain, suffering
مشابه: agony, anguish, calamity, cross, misery, torment

- Her easy life became one of tribulation after her husband died.
[ترجمه ترگمان] پس از مرگ شوهرش، زندگی آسان او یکی از رنج و محنت شد
[ترجمه گوگل] زندگی آسان او بعد از آنکه شوهرش فوت کرد، یکی از سختیها بود

(2) تعریف: a cause of suffering or troubles.
مترادف: affliction, hardship, misfortune, ordeal, trial
مشابه: burden, calamity, cross, crucible, distress, grief, misery, torment, tragedy, trouble

• trial, suffering
tribulation is trouble or suffering; a formal word.

مترادف و متضاد

رنج (اسم)
mortification, throe, pain, agony, affliction, labor, toil, tribulation, discomfort, discomfiture, trial, fatigue, bale, difficulties, teen

عذاب (اسم)
agony, tribulation, suffering, torture, torment, excruciation, rack, anguish, inquisition

محنت (اسم)
hardship, distress, toil, tribulation, trial, bale

اختلال (اسم)
derangement, tribulation, perturbation, disorder, disturbance, noise, disorderliness, kettle of fish

ازمایش سخت (اسم)
tribulation, gaff

pain, unhappiness


Synonyms: adversity, affliction, albatross, bad luck, blow, bummer, burden, care, cross to bear, crucible, curse, difficulty, distress, double whammy, downer, drag, grief, hard knock, hard time, headache, heartache, misery, misfortune, oppression, ordeal, persecution, rainy day, reverse, sorrow, suffering, trial, trouble, vexation, visitation, woe, worry, wretchedness, wronging


Antonyms: calm, comfort, happiness, peace


جملات نمونه

1. Rejoicing in hope, patient in tribulation.
[ترجمه ترگمان]با امید، بیمار و محنت آلود
[ترجمه گوگل]شادی در امید، بیمار در مصیبت

2. Rejoice in hope, be patient in tribulation.
[ترجمه ترگمان]از شادی خوشحال باشید، صبور باشید
[ترجمه گوگل]از امید شاد باشید، در صبر و شکیبایی صبور باشید

3. In a half-season of torment and tribulation, the most disappointing teams are Cincinnati, Indianapolis, Dallas and Carolina.
[ترجمه ترگمان]در نیم فصل عذاب و محنت، most تیم سینسیناتی، ایندیاناپولیس، دالاس و کارولینا هستند
[ترجمه گوگل]در نیم فصل از عذاب و مصیبت، تیم های ناامید کننده ترین سینسیناتی، ایندیاناپولیس، دالاس و کارولینا هستند

4. Our compatriot is experiencing the tribulation.
[ترجمه ملکوتی] هم میهن ما درحال تجربه کردن مصائب و مشکلات است .
[ترجمه ترگمان]هم وطن ما این محنت را تجربه می کند
[ترجمه گوگل]هموطن ما در حال تجربه درگیری است

5. This has arouse his memory of his tribulation experience of the earlier years.
[ترجمه ترگمان]این امر حافظه اش را از تجربه غم و رنج سال های گذشته برانگیخته است
[ترجمه گوگل]این خاطرات خود را از تجربیات مصیبت بار او در سال های گذشته بوجود آورده است

6. Jesus says, "In this world, you shall have tribulation, but be of good cheer for I have overcome the world".
[ترجمه ترگمان]مسیح می گوید: \" در این دنیا، شما غم خواهید داشت، اما شاد باشید زیرا من بر جهان غلبه کرده ام \"
[ترجمه گوگل]عیسی می گوید: 'در این دنیا، شما باید از مصیبت بگذرید، اما از سرنوشت خوبی برخوردار شوید زیرا من جهان را غلبه می کنم'

7. In the childhood, tribulation is his teacher, and his mother sets a good example for him.
[ترجمه ترگمان]در دوران کودکی، محنت آموزگار خود است، و مادرش برای او سرمشق خوبی است
[ترجمه گوگل]در دوران کودکی، مصیبت معلم او است، و مادرش مثال خوبی برای اوست

8. It was a time of great tribulation.
[ترجمه ترگمان]زمان محنت بزرگی بود
[ترجمه گوگل]این زمان سختی بزرگی بود

9. That he is not immune from tribulation.
[ترجمه ترگمان]این که او از رنج و رنج مصون نیست
[ترجمه گوگل]او از مصیبت مصون نیست

10. Even at this point in our awful tribulation under the German scourge we were quite friendly.
[ترجمه ترگمان]حتی در این نقطه، در آن tribulation وحشتناک ما، زیر تازیانه آلمانی، کام لا دوستانه بودیم
[ترجمه گوگل]حتی در این نقطه در عذاب وحشتناک ما در معرض خطر آلمان، ما کاملا دوستانه بودیم

11. I hate the tribulation, I commiserate the sorrow brought by tribulation.
[ترجمه ترگمان]من از این tribulation که از غم و اندوه ناشی از رنج و رنج است متنفرم
[ترجمه گوگل]من از این مصیبت ها متنفر هستم، من از غم و اندوه ناشی از مصائب ناامید می شوم

12. Even in our awful tribulation we were quite optimistic.
[ترجمه ترگمان]حتی در این محنت وحشتناک، ما کاملا خوش بین بودیم
[ترجمه گوگل]حتی در مصیبت وحشتناک ما کاملا خوش بین بودیم

13. Tribulation, is just like the hungry tiger, chasing after us.
[ترجمه ترگمان]tribulation، درست مثل یک ببر گرسنه که دنبالمان افتاده
[ترجمه گوگل]ترس و وحشت، درست مثل ببر گرسنه است که ما را دنبال می کند

14. In the world you have tribulation ; but be of good cheer, I have overcome the world.
[ترجمه ترگمان]در دنیایی که رنج می بری، اما شاد باشید، من بر جهان غلبه می کنم
[ترجمه گوگل]در جهان شما مصیبت دارید؛ اما از تشویق خوبی برخوردارم، من بر جهان غلبه کردم

پیشنهاد کاربران

مصیبت


کلمات دیگر: