(با نگاه یا اخم و غیره) از روبردن، شرم زده کردن، خجل کردن، کنف کردن، کسی را از رو بدر کردن، پر رویی کردن
outface
(با نگاه یا اخم و غیره) از روبردن، شرم زده کردن، خجل کردن، کنف کردن، کسی را از رو بدر کردن، پر رویی کردن
انگلیسی به فارسی
کسی را از رو بدر کردن، پر رویی کردن
بیرون، کسی را از رو بدر کردن
انگلیسی به انگلیسی
فعل گذرا ( transitive verb )
حالات: outfaces, outfacing, outfaced
حالات: outfaces, outfacing, outfaced
• (1) تعریف: to overcome (another) by means of a bold or defiant look.
• (2) تعریف: to confront (danger or the like) bravely; defy or resist.
• face courageously against; embarrass
جملات نمونه
1. She braced herself to outface him.
[ترجمه ترگمان]خود را آماده کرده بود که به او حمله کند
[ترجمه گوگل]او خودش را به سمت او سوق داد
[ترجمه گوگل]او خودش را به سمت او سوق داد
2. His unquiet personality could not outface the somnolent arrogance of the greatest city in the world.
[ترجمه ترگمان]شخصیت ناآرام او نمی توانست غرور خواب آلود بزرگ ترین شهر دنیا را به هم بزند
[ترجمه گوگل]شخصیت بی نظیر او نمیتواند از غرور مفرط بزرگترین شهر جهان استفاده کند
[ترجمه گوگل]شخصیت بی نظیر او نمیتواند از غرور مفرط بزرگترین شهر جهان استفاده کند
3. It is impossible to outface a cat, because they do not have to blink.
[ترجمه ترگمان]پیدا کردن یک گربه غیر ممکن است، چون آن ها مجبور نیستند پلک بزنند
[ترجمه گوگل]گربه ای غیر از آن غیر ممکن است، زیرا آنها مجبور نیستند چشمک بزنند
[ترجمه گوگل]گربه ای غیر از آن غیر ممکن است، زیرا آنها مجبور نیستند چشمک بزنند
4. For a time he adopted a Stoical attitude to outface suffering, but this only brought on middle age prematurely.
[ترجمه ترگمان]برای مدتی او یک نگرش stoical نسبت به رنج روحی اتخاذ کرد، اما این مورد فقط در میانه پیش از موعد آورده شد
[ترجمه گوگل]برای یک زمان او موضع استئوکیک را به دردسر بیرون کشید، اما این تنها در اواسط سنین پیش از موعد به ارمغان آورد
[ترجمه گوگل]برای یک زمان او موضع استئوکیک را به دردسر بیرون کشید، اما این تنها در اواسط سنین پیش از موعد به ارمغان آورد
5. Even though most of his vassals might disagree with his policies, it would demand brave men indeed actually to outface him.
[ترجمه ترگمان]اگر چه بیشتر مردم او ممکن است با سیاست های او مخالفت کنند، در واقع به مردان شجاعی نیاز دارد که واقعا او را فریب دهند
[ترجمه گوگل]با وجود اینکه اکثر متهمان او ممکن است با سیاست های خود مخالف باشند، از مردان شجاع تقاضا می کند که در واقع او را مجبور کنند
[ترجمه گوگل]با وجود اینکه اکثر متهمان او ممکن است با سیاست های خود مخالف باشند، از مردان شجاع تقاضا می کند که در واقع او را مجبور کنند
6. Was it perhaps dropped by accident as the woman climbed up the 1500 stairs carved outface?
[ترجمه ترگمان]شاید تصادفی بود که آن زن از پله های ۱۵۰۰ بالا رفت و آن را تراشید؟
[ترجمه گوگل]آیا این احتمالا به طور تصادفی کاهش پیدا کرد، به طوری که زن 1500 پله را به سمت دره برداشت؟
[ترجمه گوگل]آیا این احتمالا به طور تصادفی کاهش پیدا کرد، به طوری که زن 1500 پله را به سمت دره برداشت؟
پیشنهاد کاربران
شجاعانه برخورد و مقابله کردن ( با موقعیت یا حریفی سخت ) - رسمی
کلمات دیگر: