معنی : بیع
selling
معنی : بیع
انگلیسی به فارسی
فروختن، فروش و معامله
فروش، بیع
انگلیسی به انگلیسی
• act of offering for a price, act of vending, act of dealing
pertaining to sales, pertaining to the act of vending; in demand, being purchased quickly
pertaining to sales, pertaining to the act of vending; in demand, being purchased quickly
مترادف و متضاد
بیع (اسم)
selling
جملات نمونه
1. selling the house would be sheer lunacy
فروش خانه حماقت محض خواهد بود.
2. selling volume at low prices
فروش به مقدار زیاد و قیمت های نازل
3. selling like hot cakes
بسیار مرغوب،دارای فروش خوب (یا بازارگرم)
4. in selling a product, good publicity is of great importance
تبلیغ خوب در فروش کالا بسیار موثر است.
5. newsboys selling afternoon specials
روزنامه فروشانی که ویژه نامه ی بعدازظهر را می فروختند
6. panic selling
فروش عجولانه
7. stocks selling ex-dividend
فروش سهامی که (تا مدت تعیین شده) بی سود خواهند بود
8. bicycles are selling briskly
دوچرخه ها خوب به فروش می رسند.
9. buying and selling
خرید و فروش
10. he talked of selling his house
او صحبت فروش خانه اش را می کرد.
11. products which are selling at top prices
محصولاتی که به بالاترین قیمت ها به فروش می رسند
12. he was arrested for selling music tapes on the black market
به خاطر فروش نوار موسیقی در بازار سیاه دستگیر شد.
13. he had a tough time selling his dad on the idea
قبولاندن آن عقیده به پدرش دشوار بود.
14. when it came to buying and selling he was a babe in arms
در خرید و فروش خیلی ناشی و بی تجربه بود.
15. The government restructured the coal industry before selling it to private owners.
[ترجمه ترگمان]دولت پیش از فروش آن به صاحبان خصوصی، صنعت زغال سنگ را دوباره بازسازی کرد
[ترجمه گوگل]دولت صنعت ذغال سنگ را قبل از فروش آن به صاحبان خصوصی بازسازی کرد
[ترجمه گوگل]دولت صنعت ذغال سنگ را قبل از فروش آن به صاحبان خصوصی بازسازی کرد
16. If the scheme appears to be a pyramid selling scam, have nothing to do with it.
[ترجمه ترگمان]اگر این نقشه یک حقه فروش هرمی به نظر برسد، هیچ ارتباطی با آن ندارد
[ترجمه گوگل]اگر طرح به نظر می رسد کلاهبرداری فروش هرم است، هیچ ارتباطی با آن ندارد
[ترجمه گوگل]اگر طرح به نظر می رسد کلاهبرداری فروش هرم است، هیچ ارتباطی با آن ندارد
17. He was arrested for selling pirated software.
[ترجمه ترگمان]او به جرم فروش نرم افزار کپی دستگیر شد
[ترجمه گوگل]او برای فروش نرم افزارهای جاسوسی دستگیر شد
[ترجمه گوگل]او برای فروش نرم افزارهای جاسوسی دستگیر شد
18. He faces three years in jail for selling narcotics.
[ترجمه ترگمان]او برای فروش مواد مخدر به سه سال زندان محکوم شده است
[ترجمه گوگل]او سه سال زندان برای فروش مواد مخدر روبرو است
[ترجمه گوگل]او سه سال زندان برای فروش مواد مخدر روبرو است
19. He likes selling rather than office work because it keeps him on the move.
[ترجمه ترگمان]او فروش را به جای کار اداری دوست دارد چون او را در حال حرکت نگه می دارد
[ترجمه گوگل]او دوست دارد به جای دفتر کار به فروش برساند زیرا او را در حال حرکت نگه می دارد
[ترجمه گوگل]او دوست دارد به جای دفتر کار به فروش برساند زیرا او را در حال حرکت نگه می دارد
20. The company deceived customers by selling old computers as new ones.
[ترجمه ترگمان]این شرکت با فروش کامپیوترهای قدیمی به عنوان لباس های نو مشتریان را فریب داد
[ترجمه گوگل]این شرکت با فروش کامپیوترهای قدیمی به عنوان سرویس های جدید، مشتریان را فریب داد
[ترجمه گوگل]این شرکت با فروش کامپیوترهای قدیمی به عنوان سرویس های جدید، مشتریان را فریب داد
پیشنهاد کاربران
ارسال کردن - منتقل کردن
فروختن
زمان حال فعل فروختن
در حال فروش
خیانت
ارسال کردن، منتقل کردن
دادن
دادن
selling =ارسال کردن - رساندن
جمله نمونه=it, s a job ( selling ) children, s books to bookstor
جمله نمونه از صفحه 145کتاب کانون زبان ایران ترم elementare 3
شهریور ماه سال1400
sonia
جمله نمونه=it, s a job ( selling ) children, s books to bookstor
جمله نمونه از صفحه 145کتاب کانون زبان ایران ترم elementare 3
شهریور ماه سال1400
sonia
غاب کردن چیزی
کلمات دیگر: