کلمه جو
صفحه اصلی

make money


پول به دست آوردن، سود بردن، پولدار شدن

انگلیسی به انگلیسی

• earn money, make a profit

جملات نمونه

1. They catch at every opportunity to make money.
[ترجمه طوبی] آنها در هر فرصتی پول به دست می آورند
[ترجمه ترگمان]آن ها هر فرصتی را برای کسب پول می گیرند
[ترجمه گوگل]آنها در هر فرصتی برای پول می گیرند

2. Their primary objective is to make money.
[ترجمه معصومه] هدف اصلی آنها ایجاد پول است
[ترجمه ترگمان]هدف اصلی آن ها ایجاد پول است
[ترجمه گوگل]هدف اصلی آنها کسب درآمد است

3. If you want to make money buy cheap and sell dear.
[ترجمه ترگمان]اگر می خواهید پول بخرید، ارزان بخرید و بفروشید
[ترجمه گوگل]اگر می خواهید پول خرید ارزان و فروش عزیز

4. It may be a very easy way to make money, but that doesn't make it right.
[ترجمه ترگمان]ممکن است راه بسیار آسانی برای کسب درآمد باشد، اما این کار را درست انجام نمی دهد
[ترجمه گوگل]ممکن است راه بسیار آسان برای کسب درآمد باشد، اما این درست نیست

5. The fact is, they're there to make money.
[ترجمه ترگمان]واقعیت این است که آن ها برای کسب پول در آنجا هستند
[ترجمه گوگل]واقعیت این است که آنها پول دارند

6. She'll make money - she's got that entrepreneurial spirit.
[ترجمه ترگمان]اون پول در میاره - اون روح entrepreneurial داره
[ترجمه گوگل]او پول می کند - او این روحیه کارآفرینی را دارد

7. Is this another of your schemes to make money?
[ترجمه ترگمان]این یکی از نقشه های تو برای بدست آوردن پول است؟
[ترجمه گوگل]آیا این یکی از طرح های شما برای کسب درآمد است؟

8. We need to think of ways to make money.
[ترجمه ترگمان]ما باید به روش های درست کردن پول فکر کنیم
[ترجمه گوگل]ما باید از روش های پولی استفاده کنیم

9. She'll stop at nothing to make money.
[ترجمه ترگمان]او هیچ کاری برای بدست آوردن پول متوقف نخواهد کرد
[ترجمه گوگل]او به هیچ وجه پول نمی گیرد

10. He shined shoes and sold newspapers to make money.
[ترجمه ترگمان]او کفش می دوخت و روزنامه می فروخت تا پول دربیاورد
[ترجمه گوگل]او کفش ها را روشن کرد و روزنامه ها را به پول درآورد

11. The purpose of conducting a business is to make money.
[ترجمه ترگمان]هدف از اجرای یک کسب وکار این است که پول تهیه کنید
[ترجمه گوگل]هدف از انجام یک کسب و کار، کسب درآمد است

12. He will stick at nothing to make money.
[ترجمه ترگمان]اون هیچ کاری برای بدست آوردن پول نمیکنه
[ترجمه گوگل]او به هیچ وجه پول نمی گیرد

13. Will it make money?
[ترجمه ترگمان]پول در میاره؟
[ترجمه گوگل]آیا پول میگیرد؟

14. I think every business's goal is to make money.
[ترجمه ترگمان]من فکر می کنم هدف هر کسب وکار پول درآوردن است
[ترجمه گوگل]من فکر می کنم هدف هر کسب و کار پول است

15. His one aim in life was to make money .
[ترجمه ترگمان]هدف او در زندگی کردن پول بود
[ترجمه گوگل]هدف او در زندگی، پول گرفتن بود

پیشنهاد کاربران

درآمدزایی، پول سازی

پول درآوردن - کسب درآمد کردن

Banks make money on credit cards by charging
interest
بانک ها با گرفتن سود ، از کارت های اعتباری درآمد کسب می کنند.


کلمات دیگر: