1. Defense planners predict an extended period of retrenchment.
[ترجمه ترگمان]برنامه ریزان دفاع یک دوره طولانی از retrenchment را پیش بینی می کنند
[ترجمه گوگل]برنامه ریزان دفاعی پیش بینی دوره طولانی تردید را نشان می دهند
2. Reactive techniques like reorganization, retrenchment, and restriction are the natural enemies of organizational innovation.
[ترجمه ترگمان]تکنیک های واکنشی مثل سازماندهی مجدد، retrenchment، و محدودیت، دشمنان طبیعی نوآوری سازمانی هستند
[ترجمه گوگل]تکنیک های واکنش پذیر مانند سازماندهی مجدد، کاهش سرعت و محدودیت، دشمنان طبیعی نوآوری سازمانی هستند
3. Already, the incident has prompted a retrenchment of a hard-line antagonistic policy in the form of new legislation sponsored by Sen.
[ترجمه ترگمان]در حال حاضر، این حادثه منجر به ایجاد یک سیاست متضاد با خط سخت در شکل قوانین جدید مورد حمایت سناتور شده است
[ترجمه گوگل]در حال حاضر، این حادثه موجب شده است که یک سیاست تحریم سخت را در قالب قوانین جدید حمایت کند
4. The unbending insistence on fiscal retrenchment, whatever the impact on countries with non-existent social safety nets, should be rethought.
[ترجمه ترگمان]اصرار unbending بر retrenchment مالی، هر چیزی که بر روی کشورها با شبکه های امنیت اجتماعی وجود داشته باشد، باید دوباره فکر شود
[ترجمه گوگل]بی تردید اصرار بر کاهش مالیات، هر چه تأثیری بر کشورهایی با شبکه های غیر اجتماعی وجود دارد، باید دوباره مورد بازنگری قرار گیرد
5. They kept writing to her about retrenchment till her dying day.
[ترجمه ترگمان]چارلز دار سی در طول روز که در حال مرگ بود به او نامه می نوشت
[ترجمه گوگل]آنها تا زمان مرگ او نوشتند که او را در حال تردد می گذرانند
6. Reorganisation and mergers Company restructuring or retrenchment due to changing market conditions
[ترجمه ترگمان]تغییر ساختار شرکت ادغامی و ادغام به دلیل تغییر شرایط بازار
[ترجمه گوگل]سازماندهی مجدد و ادغام مجدد یا اصلاح ساختار شرکت به دلیل تغییر شرایط بازار
7. Retrenchment in the world's biggest economies would have an impact on Britain, even if there were no domestic problems looming.
[ترجمه ترگمان]retrenchment در بزرگ ترین اقتصاد جهان تاثیر زیادی بر بریتانیا خواهد داشت، حتی اگر مشکلات داخلی وجود نداشته باشد
[ترجمه گوگل]تداوم در بزرگترین اقتصادهای جهان بر انگلیس تأثیر می گذارد، حتی اگر مشکلات داخلی وجود نداشته باشد
8. The company is in for a period of retrenchment.
[ترجمه ترگمان]شرکت در یک دوره retrenchment قرار دارد
[ترجمه گوگل]این شرکت در مدت زمان محدودی قرار دارد
9. Retrenchment was also the message from manufacturers.
[ترجمه ترگمان]retrenchment نیز پیام تولید کنندگان بود
[ترجمه گوگل]تقویت نیز پیام از تولید کنندگان بود
10. Thus, far from being stabilising, premature fiscal retrenchment threatens destabilisation of the world economy.
[ترجمه ترگمان]بنابراین، پیش از تثبیت شدن، retrenchment مالی زود هنگام بی ثباتی اقتصاد جهان را تهدید می کند
[ترجمه گوگل]بدین ترتیب، تضعیف مالی دور از ثبات، بی ثباتی اقتصاد جهان را تهدید می کند
11. That means massive private retrenchment, with corporations particularly frugal at the moment.
[ترجمه ترگمان]این بدان معنی است که شرکت های خصوصی خصوصی با شرکت ها به خصوص در این لحظه صرفه جویی می کنند
[ترجمه گوگل]این بدان معنی است که رعایت خصوصی عظیم، با شرکت هایی که در حال حاضر به خصوص صرفه جویی می کنند
12. They may hope that retrenchment now will spur on private spending.
[ترجمه ترگمان]آن ها ممکن است امیدوارند که retrenchment در حال حاضر هزینه های خصوصی را افزایش دهد
[ترجمه گوگل]آنها ممکن است امیدوار باشند که کاهش هزینه ها در حال افزایش است
13. Or will such a zealous embrace of fiscal retrenchment tip the economy back into recession?
[ترجمه ترگمان]یا این که آیا چنین a zealous مالی، اقتصاد را به رکود اقتصادی سوق می دهد؟
[ترجمه گوگل]یا چنین ادعایی مشتاقانه از کاهش مالیات به اقتصاد بازگشت به رکود اقتصادی خواهد بود؟
14. First step: tile PS version retrenchment lace are carpt by brushes paste - posive it.
[ترجمه ترگمان]مرحله اول: tile PS lace retrenchment با خمیر برس - posive ساخته می شوند
[ترجمه گوگل]تکه تکه ای اول مرحله PS تسمه تکرار شده توسط قلم مو می باشد