1. a dispassionate observer of the recent disputes
یک ناظر بی غرض مباحثات اخیر
2. We, as prosecutors, try to be dispassionate about the cases we bring.
[ترجمه ترگمان]ما به عنوان دادستان سعی خواهیم کرد تا در مورد مواردی که آورده ایم، dispassionate
[ترجمه گوگل]ما، به عنوان دادستان، سعی می کنیم در مورد مواردی که ما ارائه می دهیم، بی شرمانه باشیم
3. The blue eyes searched her face with a dispassionate curiousity.
[ترجمه ترگمان]چشمان آبی رنگش را با نگاه dispassionate برانداز کرد
[ترجمه گوگل]چشمان آبی چهره ی او را با یک کنجکاوی بی دست و پا جستجو کرد
4. That we should take a more dispassionate view and consider the long-term effects of Briant's work.
[ترجمه ترگمان]این که ما باید دیدگاه dispassionate تری داشته باشیم و اثرات بلند مدت کار Briant را در نظر بگیریم
[ترجمه گوگل]ما باید دیدگاه غیرطبیعیتری داشته باشیم و اثرات درازمدت کار Briant را در نظر بگیریم
5. Weber's report provides a dispassionate analysis of the conflict.
[ترجمه ترگمان]گزارش وبر، تحلیل dispassionate از تعارض را ارایه می دهد
[ترجمه گوگل]گزارش وبر یک تحلیل بی فایده از درگیری ارائه می دهد
6. Their treatment of religion shows no dispassionate analysis, but a virulent contempt which can only be termed prejudice.
[ترجمه ترگمان]رفتار آن ها با مذهب، هیچ تجزیه و تحلیل dispassionate را نشان نمی دهد، بلکه تحقیر شدیدی است که تنها می تواند تعصب خوانده شود
[ترجمه گوگل]درمان آنها با مذهب هیچ تحلیلی ناخوشایندی را نشان نمی دهد، بلکه تحقیر وحشیانه ای است که تنها می توان آن را تعصب نامید
7. The first problem is the dispassionate judgement of compositions that emerge from, and in some cases directly express, political oppression.
[ترجمه ترگمان]اولین مشکل، قضاوت dispassionate از قطعاتی است که از آن بیرون می آیند و در برخی موارد به طور مستقیم بیان می کنند، ظلم و ستم سیاسی
[ترجمه گوگل]اولین مشکل این است که قضاوت بی عیب و نقص از ترکیبات که از ظلم و ستم سیاسی برخاسته و در برخی موارد به طور مستقیم بیان می شود
8. Can we rise to such a dispassionate judgement? Not many could.
[ترجمه ترگمان]آیا می توانیم به چنین قضاوت dispassionate قیام کنیم؟ بسیاری از آن ها نمی توانستند
[ترجمه گوگل]آیا می توانیم به چنین قضاوت بی شرمانه برسیم؟ چند نفر نمی توانند
9. You're actually talking about this stuff in a dispassionate way.
[ترجمه ترگمان]تو واقعا داری راجع به این چیزا حرف می زنی
[ترجمه گوگل]شما واقعا در مورد این چیزها در راه بی رحم صحبت می کنید
10. He spoke in the flat, dispassionate tone of a lecturer.
[ترجمه ترگمان]با لحنی آرام و آرام صحبت می کرد
[ترجمه گوگل]او در مسطح و بدون دردسر سخنران صحبت کرد
11. A journalist should be a dispassionate reporter of fact.
[ترجمه ترگمان]یک روزنامه نگار باید یک گزارشگر بی طرف در حقیقت باشد
[ترجمه گوگل]یک روزنامه نگار باید یک خبرنگار بی ادب از واقعیت باشد
12. Tom is really a dispassionate man, he never loses control of himself and hardly becomes umbrageous.
[ترجمه ترگمان]تام واقعا آدم dispassionate، هرگز کنترل خودش را از دست نمی دهد و به سختی ناراحت می شود
[ترجمه گوگل]تام واقعا یک مرد بی رحم است، او هرگز خود را از دست نمی دهد و به سختی می شود ترسناک
13. For dispassionate account of how the fight started, ask a neutral observer not a participant.
[ترجمه ترگمان]برای قضاوت در مورد این که چگونه مبارزه آغاز شد، از یک ناظر بی طرف سوال کنید که یک شرکت کننده نیست
[ترجمه گوگل]برای اینکه بدون توجه به نحوه مبارزه، از یک ناظر بی طرف، یک شرکت کننده بپرسید
14. But when biblical exegesis replaces the solemn, dispassionate weighing of evidence you know that things have gone badly wrong.
[ترجمه ترگمان]اما وقتی کتاب مقدس به جای کتاب مقدس، the و dispassionate را عوض می کند، شما می دانید که اوضاع بد پیش رفته است
[ترجمه گوگل]اما هنگامی که تفسیر کتاب مقدس جایگزین وزنه سنگین و بی رحمانه شواهدی می شود که می دانید همه چیز خیلی بد اشتباه کرده است