منفجر کردن، ترکاندن، عصبانی کردن
blowing up
انگلیسی به فارسی
انگلیسی به انگلیسی
• smashing, shattering; inflation; becoming inflated; enlargement
جملات نمونه
1. This tyre's a bit flat; it needs blowing up.
[ترجمه ترگمان]این لاستیک پنچر است و نیاز به منفجر کردن دارد
[ترجمه گوگل]این تایر کمی تخت است؛ نیاز به انفجار دارد
[ترجمه گوگل]این تایر کمی تخت است؛ نیاز به انفجار دارد
2. Other than blowing up a tyre I hadn't done any car maintenance.
[ترجمه ترگمان]به غیر از باد کردن یک اتومبیل، هیچ تعمیر و نگهداری خودرو را انجام نداده بودم
[ترجمه گوگل]به غیر از منفجر کردن یک تایر من هیچ تعمیر و نگهداری ماشین را انجام نداده بودم
[ترجمه گوگل]به غیر از منفجر کردن یک تایر من هیچ تعمیر و نگهداری ماشین را انجام نداده بودم
3. It looks as if there's a storm blowing up.
[ترجمه ترگمان]انگار طوفان در حال وزیدن است
[ترجمه گوگل]به نظر می رسد که یک طوفان منفجر شود
[ترجمه گوگل]به نظر می رسد که یک طوفان منفجر شود
4. They very nearly succeeded in blowing up the parliament building.
[ترجمه ترگمان]آن ها تقریبا موفق شدند ساختمان پارلمان را منفجر کنند
[ترجمه گوگل]آنها تقریبا موفق به انفجار ساختمان مجلس شدند
[ترجمه گوگل]آنها تقریبا موفق به انفجار ساختمان مجلس شدند
5. Trouble is blowing up again in. . . .
[ترجمه ترگمان]آشفتگی دوباره در منفجر می شود
[ترجمه گوگل]مشکل تازه نفوذ می کند
[ترجمه گوگل]مشکل تازه نفوذ می کند
6. The tyres on my bike need blowing up.
[ترجمه ترگمان]لاستیک های موتور من نیاز به منفجر کردن دارند
[ترجمه گوگل]دوچرخه های تایر من باید منفجر شوند
[ترجمه گوگل]دوچرخه های تایر من باید منفجر شوند
7. A storm was blowing up.
[ترجمه ترگمان]طوفانی برپا شده بود
[ترجمه گوگل]یک طوفان منفجر شد
[ترجمه گوگل]یک طوفان منفجر شد
8. It's blowing up this rain from the south.
[ترجمه ترگمان]باران این باران را از جنوب می وزد
[ترجمه گوگل]این باران را از جنوب خشک می کند
[ترجمه گوگل]این باران را از جنوب خشک می کند
9. Their only real danger, aside from their guns blowing up, was being overrun.
[ترجمه ترگمان]تنها خطر واقعی آن ها که از تفنگ هایشان جدا شده بود، مورد حمله قرار گرفته بود
[ترجمه گوگل]تنها خطر واقعی آنها، به غیر از انفجار اسلحه هایشان، سرازیر شد
[ترجمه گوگل]تنها خطر واقعی آنها، به غیر از انفجار اسلحه هایشان، سرازیر شد
10. A storm is blowing up.
[ترجمه ترگمان]طوفان در حال وزیدن است
[ترجمه گوگل]یک طوفان منفجر می شود
[ترجمه گوگل]یک طوفان منفجر می شود
11. A brisk wind was blowing up from the Tail of the Bank.
[ترجمه ترگمان]باد سردی از پشت بانک می وزید
[ترجمه گوگل]باد تند و تیز از حیاط بانک منفجر شد
[ترجمه گوگل]باد تند و تیز از حیاط بانک منفجر شد
12. But there are two ways of blowing up a balloon.
[ترجمه ترگمان]اما دو راه برای منفجر کردن یک بالون وجود دارد
[ترجمه گوگل]اما دو روش از بین بردن یک بالون وجود دارد
[ترجمه گوگل]اما دو روش از بین بردن یک بالون وجود دارد
13. This will help prevent freezing air blowing up the open ends of the waste pipes.
[ترجمه ترگمان]این کار به جلوگیری از توقف هوای آزاد لوله های فاضلاب کمک خواهد کرد
[ترجمه گوگل]این به جلوگیری از انفجار هوا منجر خواهد شد تا منافذ باز لوله های زباله را منفجر کند
[ترجمه گوگل]این به جلوگیری از انفجار هوا منجر خواهد شد تا منافذ باز لوله های زباله را منفجر کند
14. There was a storm blowing up while they were out at sea.
[ترجمه ترگمان]وقتی آن ها در دریا بودند طوفانی برپا شده بود
[ترجمه گوگل]در حالی که آنها در دریا بودند منفجر شد
[ترجمه گوگل]در حالی که آنها در دریا بودند منفجر شد
پیشنهاد کاربران
گسترش
خیلی عصبانی شدن
منفجر شدن
کلمات دیگر: