کلمه جو
صفحه اصلی

esteemed


معنی : خطیر
معانی دیگر : قدر، اعتبار، اقدام، رعایت ارزش، نظر، شهرت، ارجمند شمردن، لایق دانستن، محترم شمردم

انگلیسی به فارسی

گرامی، خطیر


انگلیسی به انگلیسی

• respected, honored, admired, valued
you use esteemed to describe someone who you greatly admire and respect; an old-fashioned word.

مترادف و متضاد

خطیر (صفت)
serious, great, important, dangerous, hazardous, momentous, esteemed

جملات نمونه

1. this vase is esteemed for its antiquity
این گلدان به خاطر قدمتش ارزش دارد.

2. two of our most esteemed writers
دو نفر از ارجمندترین نویسندگان ما

3. for the delectation of our esteemed audience
برای خوشایند شنوندگان گرامی ما

4. in that town, divorce is esteemed a disgrace
در آن شهر طلاق را بد می دانند (مایه ی آبروریزی می دانند).

5. The art of conversation is highly esteemed in France.
[ترجمه ترگمان]هنر گفتگو در فرانسه بسیار مورد احترام است
[ترجمه گوگل]هنر گفتگو در فرانسه بسیار محترم است

6. He was esteemed by his neighbours.
[ترجمه ترگمان]همسایه ها به او احترام می گذاشتند
[ترجمه گوگل]او توسط همسایگانش مورد احترام قرار گرفت

7. The old professor was greatly loved and esteemed.
[ترجمه ترگمان]آن استاد پیر خیلی دوست داشت و مورد احترام قرار می گرفت
[ترجمه گوگل]استاد قدیمی بسیار دوست داشتنی و محترم بود

8. The people esteemed the president for his unselfishness.
[ترجمه احمد شفیعی] مردم به رئیس جمهور به خاطر سخاوت مندی وی احترام گذاشتند
[ترجمه ترگمان]مردم به خاطر unselfishness به رئیس جمهور احترام می گذاشتند
[ترجمه گوگل]مردم از رییس جمهور برای ناسازگاری خویش احترام می گذارند

9. Peden was greatly esteemed by the people of Ayrshire.
[ترجمه ترگمان]مردم of به او احترام می گذاشتند
[ترجمه گوگل]Peden به شدت توسط مردم ارشیر محترم بود

10. He was esteemed as a literary wit.
[ترجمه ترگمان]او به عنوان یک فرهنگ ادبی به او احترام می گذاشت
[ترجمه گوگل]او به عنوان یک ادبیات محسوب می شد

11. The old teacher was much loved and esteemed.
[ترجمه ترگمان]معلم پیر خیلی دوست داشت و به او احترام می گذاشت
[ترجمه گوگل]معلم قدیمی بسیار دوست داشتنی و محترم بود

12. She was esteemed the perfect novelist.
[ترجمه ترگمان] اون یه رمان نویس عالی بود
[ترجمه گوگل]او رمان نویس کامل بود

13. Esteemed Guests and Friends!
[ترجمه ترگمان]دوستان و دوستان محترم!
[ترجمه گوگل]مهمانان محترم و دوستان!

14. Her work is highly esteemed by all her colleagues.
[ترجمه ترگمان]کاره ای او به شدت توسط همه همکارانش محترم شمرده می شود
[ترجمه گوگل]کار او بسیار مورد احترام همه همکارانش است

15. He esteemed that he understood what I had said.
[ترجمه ترگمان]او می دانست که منظور من را درک کرده است
[ترجمه گوگل]او معتقد بود که او آنچه را که گفته بودم را درک کرده است

پیشنهاد کاربران

ستودنی

ارزشمند، ارزنده، پر ارزش، پربها

ارجمند، مورد احترام، محترم

ارجمند، محترم، لایق
respected and admired


کلمات دیگر: