کلمه جو
صفحه اصلی

deserter


معنی : فراری، فرار
معانی دیگر : ناسپاس

انگلیسی به فارسی

فراری، ناسپاس


بی نظیر، فراری، فرار


انگلیسی به انگلیسی

• one who deserts, one who abandons; one who leaves the army without permission
a deserter is someone who leaves their job in the armed forces without permission.

مترادف و متضاد

فراری (اسم)
hideaway, bolter, runaway, fugitive, defector, escapee, deserter, refugee, flyaway, lamster

فرار (اسم)
defection, breakaway, escape, getaway, hideaway, guy, bolter, runaway, fugitive, defector, deserter, escapement, desertion, scape, flyaway, lam

fugitive from responsibility


Synonyms: absconder, apostate, AWOL, backslider, betrayer, criminal, defector, delinquent, derelict, escapee, escaper, hookey player, lawbreaker, maroon, no-show, recreant, refugee, renegade, runaway, shirker, slacker, traitor, truant


جملات نمونه

1. We hunted up the deserters in the forest last week.
[ترجمه ترگمان]هفته پیش در جنگل deserters را شکار کردیم
[ترجمه گوگل]هفته گذشته ما جنگل های جنگلی را شکار کردیم

2. He was executed as a deserter.
[ترجمه ترگمان]او به عنوان یک فراری اعدام شد
[ترجمه گوگل]او به عنوان یک خزنده اعدام شد

3. Soldiers swept the town, looking for deserters.
[ترجمه ترگمان]سربازان شهر را جارو می کردند و به دنبال deserters می گشتند
[ترجمه گوگل]سربازان این شهر را در اختیار داشتند، به دنبال ناپدید شدن بودند

4. It transpires that he is a deserter from one of the warring armies.
[ترجمه ترگمان]به نظر می آید که او یک فراری از یکی از ارتش های warring است
[ترجمه گوگل]به نظر می رسد که او یکی از ارتش های جنگنده است

5. The Army decided against court-martialing him as a deserter.
[ترجمه ترگمان]ارتش علیه دادگاه تصمیم گرفت که او را به عنوان یک فراری دستگیر کند
[ترجمه گوگل]ارتش تصمیم گرفت تا او را به عنوان یک مرده ببرد

6. But of course cowards were treated as deserters, and shot.
[ترجمه ترگمان]اما مسلم بود که cowards مثل سربازان فراری رفتار می کردند و تیر خورده بودند
[ترجمه گوگل]اما البته بزدلان به عنوان متخلف برخورد شد و شلیک کردند

7. The remainder of the grief-stricken deserters were duly punished.
[ترجمه ترگمان]باقی of وحشت زده در حال تنبیه شدن بودند
[ترجمه گوگل]باقی مانده از خلبانان غم انگیز به طور کامل مجازات شدند

8. He had executed in public deserters from his battalion when it fought for its life on the Basra to Baghdad road.
[ترجمه ترگمان]او زمانی که در بصره به سمت جاده بغداد برای زندگی اش در بصره مبارزه می کرد، از سربازان فراری خود اعدام شد
[ترجمه گوگل]هنگامی که برای زندگی خود در مسیر بصره تا بغداد جنگید، در هنگام انفجار عمومی از گردان او اعدام شد

9. Deserters? Escaped prisoners of war?
[ترجمه ترگمان]Deserters \"؟\" زندانی های فراری جنگ؟
[ترجمه گوگل]دزدان دریایی فرار زندانیان جنگ؟

10. He was a deserter. Once he ran from the field of battle.
[ترجمه ترگمان]اون یه فراری بود یک بار او از میدان نبرد فرار کرد
[ترجمه گوگل]او دزد بود هنگامی که او از میدان نبرد فرار کرد

11. A deserter GI was running down a road escaping from two MPs.
[ترجمه ترگمان]یک فراری GI در جاده ای که از دو نماینده پارلمان فرار می کرد در حال دویدن بود
[ترجمه گوگل]یکی از مهاجران GI در مسیر جاده ای که از دو نماینده مجروح شده بود فرار کرد

12. We leave are a military deserter again, waited for that again love revives.
[ترجمه ترگمان]ما از ارتش ترک خدمت می کنیم و دوباره به امید دیدار دوباره نو به جان خواهیم پرداخت
[ترجمه گوگل]ما را ترک می کنیم یک مربی نظامی بی سر و ته دوباره است، انتظار برای آن دوباره عشق احیا

13. For Henan Province, I am not a deserter.
[ترجمه ترگمان]برای استان هنان، من فراری نیستم
[ترجمه گوگل]برای استان هنان، من دزد نیستم

14. Torgler was a deserter. He threw down his rifle and ran from the field of battle.
[ترجمه ترگمان]Torgler یک فراری بود تفنگش را پایین آورد و از میدان نبرد گریخت
[ترجمه گوگل]Torgler یک خروس بود او تفنگ خود را برداشت و از میدان نبرد فرار کرد

پیشنهاد کاربران

( نظامی ) فراری

فرار کننده

سرباز فراری


کلمات دیگر: