کلمه جو
صفحه اصلی

affordance

پیشنهاد کاربران

خوش دستی

مقرون به صرفه

توانش

دست بَری

فراهم سازی

استطاعت، قابلیت

قدرت داشتن نسبت به وضع موجود ( یا محیط )

امکانات کُنشی ( معطوف به محیط کنشی )

ارزیابی

قابلیت محیط

مورد استفاده
مثال:
. We sit or stand on a chair because those affordances are fairly obvious

توان کششی - کارآیی


کلمات دیگر: