1. crumple up
مچاله و گرد کردن
2. Don't crumple my clothes!
[ترجمه ترگمان]لباس هایم را مچاله نکن!
[ترجمه گوگل]لباس من را نپوشانید
3. The car has front and rear crumple zones and two side-impact protection bars.
[ترجمه ترگمان]این خودرو در قسمت جلو و عقب و دو میله حفاظت از ضربه قرار دارد
[ترجمه گوگل]این خودرو دارای زاویه های جلو و عقب و دو محافظ ضربه جانبی است
4. The front and rear of the car will crumple during a collision.
[ترجمه ترگمان]جلو و عقب اتومبیل، در طی یک تصادف، جمع خواهد شد
[ترجمه گوگل]جلو و عقب خودرو در طول برخورد، فرو می ریزند
5. You crumple the paper and begin daydreaming to ease the frustration.
[ترجمه ترگمان]شما کاغذها را پاره می کنید و در خیال رویاهای خود را برای تسکین ناامیدی آغاز می کنید
[ترجمه گوگل]کاغذ را خرد میکنید و شروع به قحطی میکنید تا سرخوردگی را تسکین دهید
6. As he starts to crumple at my feet, I grab the front of his shirt and drag him upright.
[ترجمه ترگمان]همان طور که شروع به خرد کردن پاهای من می کند، جلوی پیراهنش را می گیرم و او را راست می کشم
[ترجمه گوگل]همانطور که او شروع به ضرب و شتم در پای من می کند، من جلوی پیراهنش را می گیرم و او را به سمت راست بکشید
7. I wanted to enclose that regret, to crumple it up, throw it away, get rid of it.
[ترجمه ترگمان]دلم می خواست آن تاسف را در میان بگذارم و آن را مچاله کنم و از شرش خلاص شوم
[ترجمه گوگل]من می خواستم این پشیمانی را بهم بزنم تا آن را نابود کنم، آن را بیرون بیاورم، از شر آن خلاص شود
8. Feel the tears, nod, my ironed clothes crumple to rags.
[ترجمه ترگمان]اشک را احساس می کنم، سر تکان می دهم و لباس هایم را پاره می کنم
[ترجمه گوگل]اشک های خود را بشویید، گرسنه، لباس های رختشویی من به جوراب های خیس
9. Sarah saw her daughter's face crumple and her heart melted.
[ترجمه ترگمان]صورت دخترش مچاله شد و قلبش ذوب شد
[ترجمه گوگل]سارا دخترش را دید که چهره اش خرد شده و قلب او ذوب شده است
10. Wire netting Crumple up wire netting into a ball and push into a container.
[ترجمه ترگمان]توری سیمی را با توری سیمی روی یک توپ سیمی قلاب کرد و به داخل یک ظرف فشار داد
[ترجمه گوگل]شبکه سیم پیچ سیم پیچ را به یک توپ و فشار به یک ظرف
11. A compactor can crumple up a car into a small cube.
[ترجمه ترگمان]یک compactor می تواند یک ماشین را به یک مکعب کوچک تبدیل کند
[ترجمه گوگل]یک فشردگی می تواند ماشین را به یک مکعب کوچکی تقسیم کند
12. Silk dresses are easy to crumple up if not carefully handled.
[ترجمه ترگمان]اگر به دقت کنترل نشود، لباس های ابریشم به راحتی جمع می شوند
[ترجمه گوگل]لباس های ابریشمی اگر با دقت دستکاری نکنند آسان است
13. The wall was likely to crumple up at any time.
[ترجمه ترگمان]به احتمال زیاد دیوار هر لحظه ممکن بود مچاله شود
[ترجمه گوگل]دیوار احتمالا در هر لحظه تقلیل پیدا کرد
14. The catastrophe made her crumple into the floor.
[ترجمه ترگمان]این فاجعه او را مچاله کرد و به کف اتاق انداخت
[ترجمه گوگل]فاجعه او را به زمین فروخت
15. Everything gained for us by civilization will crumple.
[ترجمه ترگمان]هر چیزی که به وسیله تمدن به دست آید، از پا در خواهد آمد
[ترجمه گوگل]همه چیز برای ما توسط تمدن به دست آورده خواهد شد