کلمه جو
صفحه اصلی

clench


معنی : گره کردن
معانی دیگر : (مشت را) گره کردن، (فک ها را) به هم فشردن، محکم گرفتن، (سر میخ کوبیده شده یا سر پیچ بسته شده را) خم کردن، پرچ کردن (clinch هم می گویند)، کج کردن

انگلیسی به فارسی

پرچ کردن، گره کردن


گیر کردن، گره کردن


انگلیسی به انگلیسی

فعل گذرا ( transitive verb )
حالات: clenches, clenching, clenched
(1) تعریف: to clamp (teeth or hands) tightly shut.
مشابه: bite, clamp, clinch, close, grit, hold, shut

- He clenched his fists with rage.
[ترجمه امین مجدی] او با عصبانیت مشتش را به هم فشرد
[ترجمه ترگمان] مشت هایش را گره کرد
[ترجمه گوگل] او مشتهایش را خشمگین کرد

(2) تعریف: to hold in a tight grip.
مترادف: clasp, grasp
مشابه: clamp, clinch, clutch, fasten, grip, hold

- A vise will clench the wood to hold it in place while you work on it.
[ترجمه ترگمان] یک گیره چوب برای نگه داشتن آن در محل کار می کند در حالی که شما روی آن کار می کنید
[ترجمه گوگل] درختی چوب چوب را برای نگهداری آن در محل در حالی که شما بر روی آن کار می کند
فعل ناگذر ( intransitive verb )
• : تعریف: to clamp together tightly.

- His jaws clenched, and he felt his anger rise.
[ترجمه ترگمان] دندان هایش را به هم فشرد و احساس کرد که خشمش بالا می اید
[ترجمه گوگل] فک او فشرده شده و احساس خشم او را افزایش می دهد
اسم ( noun )
(1) تعریف: a tight hold; firm grasp.
مترادف: clutch, grasp, grip
مشابه: bite, clasp, hold

- The weaker fighter could not break the clench of his opponent.
[ترجمه ترگمان] مبارز ضعیف تر قادر به شکستن گره حریف خود نبود
[ترجمه گوگل] جنگنده ضعیف نمیتوانست کلاهک حریفش را شکست دهد

(2) تعریف: something that clenches.
مترادف: clamp, grip
مشابه: clasp, grasp

• clasp together; hold tightly
when you clench your fist, you curl your fingers up tightly.
when you clench your teeth, you squeeze them together firmly.
if you clench something in your hand or teeth, you hold it tightly.

مترادف و متضاد

grasp


گره کردن (فعل)
clench

Synonyms: clamp, clasp, clinch, clutch, constrict, contract, double up, draw together, grapple, grip, hold


Antonyms: let go, loose, loosen, release


جملات نمونه

1. Patsy had to clench her jaw to suppress her anger.
[ترجمه ترگمان]پتسی مجبور شد آرواره خود را گره کند تا عصبانیتش را پنهان کند
[ترجمه گوگل]پاتسی مجبور شد که فک او را خفه کند تا خشم او را سرکوب کند

2. His hands continued to clench and unclench.
[ترجمه ترگمان]دست هایش به هم فشرده می شد و باز می شد
[ترجمه گوگل]دستانش همچنان به خم شدن و خم شدن ادامه می داد

3. Now clench your jaw tight, then on an outward breath let it flop open.
[ترجمه ترگمان]حالا آرواره را محکم گره کن، بعد هم نفس عمیقی کشید و آن را باز کرد
[ترجمه گوگل]در حال حاضر فک تنگ خود را محکم کنید، سپس در یک نفس بیرون بیایید آن را باز کنیم

4. Frankie felt his face redden and his hands clench themselves into fists.
[ترجمه فاطمه عبدی] فرانکی حس کرد صورتش سرخ شده و دستاش خودبخود مشت شده ن.
[ترجمه ترگمان]فرانکی احساس کرد که صورتش سرخ می شود و دست هایش را مشت می کند
[ترجمه گوگل]فرانکی احساس کرد که چهره اش قرمز شده و دستان خود را به مشت می چسبانند

5. Clench your fists and bring them up to shoulder height, knuckles upward, elbows at your sides.
[ترجمه ترگمان]fists را باز کنید و آن ها را بلند کنید، knuckles را به بالا، آرنج هایش را به دو طرف بالا ببرید
[ترجمه گوگل]مشت های خود را بکشید و آنها را به ارتفاع شانه ها بکشید، دستانتان را به سمت بالا، آرنج در طرفین قرار دهید

6. Clench the jaws, as if chewing hard, while pushing your tongue hard against the roof of your mouth.
[ترجمه ترگمان]فک ین مثل اینکه سخت در حال جویدن است در حالی که زبان خود را محکم به سقف دهان شما فشار می دهد
[ترجمه گوگل]چنگ زدن را، به نظر می رسد سخت جویدن، در حالی که هل دادن زبان خود را سخت در برابر سقف دهان خود

7. I often clench my jaw.
[ترجمه ترگمان]اغلب فکم را گره می زنم
[ترجمه گوگل]اغلب فکوسم را می بندم

8. I felt the clench of his hand on my arm.
[ترجمه ترگمان]دستم را روی بازویم حس کردم
[ترجمه گوگل]احساس راحتی دستم را روی دستم احساس کردم

9. I'll try to do it carefully. Please clench your fist.
[ترجمه ترگمان]سعی می کنم با احتیاط انجامش بدم لطفا دستت رو گره بزن
[ترجمه گوگل]من سعی خواهم کرد با دقت آن را انجام دهم لطفا مشت خود را جمع کنید

10. Mike clench his hand with a wrathful spark in his eyes.
[ترجمه ترگمان]مایک دستش را با برق خشم در چشمانش گره کرد
[ترجمه گوگل]مایک دست خود را با یک جرقه خشمگین در چشم او خم می کند

11. His fists clench and unclench in leashed frustration at his impotence.
[ترجمه ترگمان]مشت هایش را گره می کند و در حالی که از عجز و ناتوانی خود شل می شود، شل می شود
[ترجمه گوگل]مشت های او در ناتوانی خود ناپدید می شوند

12. Some people clench or grind their teeth while they sleep, a condition called bruxism .
[ترجمه ترگمان]بعضی از افراد در حالی که خواب هستند دندان هایشان را به هم فشار می دهند و یا دندان خود را باز می کنند
[ترجمه گوگل]بعضی افراد دندان های خود را در حالی که خواب می بینند یا دچار آسیب می بینند، وضعیتی نامیده می شوند که بروکسیسم نامیده می شود

13. Happiness seems meteor, who can accompany to me clench it.
[ترجمه ترگمان]شادی به نظر شهاب می رسد، کسی که می تواند همراه من بیاید و آن را گره کند
[ترجمه گوگل]شادی به نظر می رسد شهاب سنگ، که می تواند همراه من به آن clench

14. You need to gently clench thearound sides of the fastening, and then squeezethe hooks release.
[ترجمه ترگمان]شما باید دو طرف چفت را به هم گره بزنید و بعد hooks را آزاد کنید
[ترجمه گوگل]شما باید به آرامی دو طرف حلق آویز اتصال را بچرخانید و سپس قلاب ها را آزاد کنید

The two confronted each other with clenched fists.

آن دو با مشت‌های گره‌کرده با هم رو به رو شدند.


She clenched her mother's wrist.

محکم مچ مادرش را گرفت.


پیشنهاد کاربران

تصنعی، ساختگی، زورکی

محکم گرفتن و با خشم فشردن

گره کردن - قفل کردن - محکم دور چیزی را گرفتن - محکم چیزی را گرفتن طوری که نمیخوای دربره.
Fun example :
I tried to pull out my cock out of her tight asshole but she clenched so hard so that my cock was breaking. i begged her to let me go but she didn't allow me. HAHA

منقبض شدن . فشرده شدن


کلمات دیگر: