کلمه جو
صفحه اصلی

put upon


معنی : تحمیل کردن بر، استفاده کردن از، سود بردن از، طعمه قرار دادن
معانی دیگر : تحمیل کردن، فشار آوردن، ملعبه کردن

انگلیسی به فارسی

تحمیل کردن بر، استفاده کردن از، سود بردن از، طعمه قرار دادن


انگلیسی به انگلیسی

• if you are put-upon, you have been treated badly by someone who has taken advantage of your willingness to help them; an informal expression.

مترادف و متضاد

تحمیل کردن بر (فعل)
exact, put upon

استفاده کردن از (فعل)
utilize, put upon

سود بردن از (فعل)
put upon

طعمه قرار دادن (فعل)
put upon

جملات نمونه

1. I'm fed up with being put upon by my boss all the time.
[ترجمه ترگمان]من همیشه از دست رئیسم خسته شدم
[ترجمه گوگل]من همیشه خسته شده ام و با سرپرست من تمام شده ام

2. Consumer pressure is being put upon the food industry to cut down on factory farming methods.
[ترجمه ترگمان]فشار مصرف کننده بر صنعت غذایی قرار داده می شود تا روش های کشاورزی کارخانه را کاهش دهد
[ترجمه گوگل]فشار مصرف کنندگان بر روی صنایع غذایی قرار دارد تا روش های تولید کارخانه های تولید را کاهش دهد

3. Volunteers from all walks of life are feeling put upon.
[ترجمه ترگمان]که از هر طرف دیگه برای زندگی داوطلب میشه
[ترجمه گوگل]داوطلبان از تمام جنبه های زندگی احساس را بر

4. The people are not going to be put upon.
[ترجمه ترگمان]مردم قرار نیست تحت فشار قرار بگیرند
[ترجمه گوگل]مردم نمی خواهند بروند

5. Because he a little salt, To put upon his tail.
[ترجمه ترگمان]چون او اندکی نمک داشت که دمش را روی دمش بگذارد
[ترجمه گوگل]از آنجا که او کمی نمک، برای قرار دادن دم خود را

6. Basically, coins represent the value put upon objects which we own and want to trade.
[ترجمه ترگمان]اساسا، سکه ها نشان دهنده ارزشی است که ما داریم و می خواهیم تجارت کنیم
[ترجمه گوگل]اساسا، سکه ها نشان دهنده ارزش هایی است که بر روی اشیائی که ما داریم و می خواهیم تجارت کنیم

7. If we want to stop being put upon, we have to build up the family fortunes.
[ترجمه ترگمان]اگر می خواهیم این کار را متوقف کنیم، باید ثروت خانواده را بسازیم
[ترجمه گوگل]اگر ما می خواهیم جلوگیری کنیم، بایستی بخت و اقبال خانواده را بسازیم

8. Stress is put upon the theoretical exploration of a graphic identification system.
[ترجمه ترگمان]استرس در اکتشاف نظری یک سیستم شناسایی گرافیکی قرار می گیرد
[ترجمه گوگل]استرس بر اکتشاف نظری یک سیستم شناسایی گرافیکی قرار می گیرد

9. A sudden and severe strain was put upon them by the cutting off of these supplies.
[ترجمه ترگمان]فشار ناگهانی و شدید آن ها را با قطع کردن این تجهیزات بر آن ها تحمیل کرد
[ترجمه گوگل]با بریدن این مواد، فشار ناگهانی و شدید روی آنها گذاشته شد

10. We were put upon by him.
[ترجمه ترگمان]ما او را در کنار خود قرار دادیم
[ترجمه گوگل]ما توسط او گذاشته شدیم

11. The mirror was put upon the table.
[ترجمه ترگمان]آینه روی میز قرار داشت
[ترجمه گوگل]آینه بر روی میز گذاشته شد

12. I'll answer for it you shall have nothing put upon you here.
[ترجمه ترگمان]من به آن پاسخ خواهم داد که تو اینجا چیزی نخواهی داشت
[ترجمه گوگل]من برای آن پاسخ خواهم داد که هیچ چیز بر شما در اینجا نخواهد گذاشت

13. " He was going to Wheaton,'said Jessica, not noticing the slight put upon her father.
[ترجمه ترگمان]جسیکا که متوجه بی توجهی به پدرش نشده بود، گفت: داشت می رفت ویل ویتن
[ترجمه گوگل]جسیکا گفت: 'او به ویتون رفت، اما کمی نگرانی پدرش را نادیده گرفت

14. Given election being the fundamental mechanism for producing and changing legitimate power, emphasis should be put upon the mechanism of sustaining legitimacy.
[ترجمه ترگمان]با توجه به اینکه انتخابات مکانیزم اساسی برای تولید و تغییر قدرت مشروع است، باید بر مکانیسم حفظ مشروعیت تاکید کرد
[ترجمه گوگل]با توجه به اینکه انتخابات، مکانیسم اساسی برای تولید و تغییر قدرت مشروع است، باید بر مکانیسم حمایت از مشروعیت قرار گیرد

پیشنهاد کاربران

توسری خور


کلمات دیگر: