کلمه جو
صفحه اصلی

pygmy


معنی : قد کوتاه، ادم کوتاه قد، پیگمی، کوتاه
معانی دیگر : (افسانه و تاریخ های کهن) هریک از نژادهای کوته قامت افریقا یا آسیا، افریقایی متعلق به نژاد negrillo، آسیایی متعلق به نژاد negrito، (p کوچک - آسیایی یا جانور یا گیاه) ریزه، کوته قد، کوتوله، کم رشد، (p کوچک - آدم یا چیز) کم ارزش، بی اهمیت، ناچیز، pigmy کوتاه، میمون

انگلیسی به فارسی

( pigmy ) کوتاه، قد کوتاه، آدم کوتاه قد، میمون،پیگمی


انگلیسی به انگلیسی

اسم ( noun )
حالات: Pigmies, Pygmies
(1) تعریف: one of a race of African or Asian people of small stature.

(2) تعریف: (l.c.) one that is unusually short or small.
متضاد: giant
مشابه: midget

• unusually small person, dwarf; anything that is unusually small for its kind
dwarfish, midget; miniature, tiny; very small
pygmy is used to refer to a species of animal which is the smallest of a group of related species; a technical use.
a pygmy is a very small person, especially a person who comes from a racial group in which the people are all small.

مترادف و متضاد

قد کوتاه (اسم)
pygmy

ادم کوتاه قد (اسم)
manikin, pygmy

پیگمی (اسم)
pygmy

کوتاه (صفت)
concise, short, little, miniature, succinct, dumpy, stocky, transient, laconic, stunted, pygmy, synoptic, synoptical

جملات نمونه

1. Reaching a maximum height of 56cm the pygmy goat is essentially a pet.
[ترجمه ترگمان]برای رسیدن به حداکثر ارتفاع ۵۶ سانتی متر، بز کوتوله در اصل یک حیوان خانگی است
[ترجمه گوگل]رسیدن به حداکثر ارتفاع 56 سانتیمتر، بز بز قند در اصل یک حیوان خانگی است

2. In fact, Galvin sees protecting the pygmy owl and its habitat as a boon to the economy and wildlife alike.
[ترجمه ترگمان]در واقع، Galvin شاهد حفاظت از جغد کوتوله و زیستگاه آن به عنوان نعمتی برای اقتصاد و حیات وحش به طور یک سان است
[ترجمه گوگل]در واقع، گالوین محافظت از جغد پیکمی و زیستگاه آن را به عنوان یک مزیت به اقتصاد و حیات وحش به طور یکسان می باشد

3. Environmentalists feel saving the pygmy owl requires re-establishing flourishing desert riparian areas.
[ترجمه ترگمان]متخصصان محیط زیست احساس می کنند که حفظ جغد کوچک به ایجاد مجدد مناطق ساحلی desert نیاز دارد
[ترجمه گوگل]محیط زیست احساس می کند صرفه جویی در جغد پیکمی نیاز به دوباره ایجاد شکوفایی مناطق بیابانی بیابانی

4. She lost concentration, and the pygmy vanished.
[ترجمه ترگمان]او تمرکز را از دست داد و کوتوله ناپدید شد
[ترجمه گوگل]او تمرکز را از دست داد و پگمی از بین رفت

5. They coaxed everything from pygmy mice to snakes to cheetahs into running on a treadmill while wearing an oxygen mask.
[ترجمه ترگمان]آن ها همه چیز را از موش کوتوله گرفته تا مارها را به دویدن بر روی تردمیل به هنگام پوشیدن ماسک اکسیژن تشویق می کنند
[ترجمه گوگل]آنها همه چیز را از موش های پگمی به مار ها تا گوساله ها بر روی یک تردمیل اجرا می کنند، در حالیکه ماسک اکسیژن را پوشانده اند

6. This section was a stunted pygmy of the city, but all hers to handle and manipulate.
[ترجمه ترگمان]این بخش یکی از pygmy از شهر بود، اما تمام قدرت او بر آن بود که بر آن مسلط شود و دست و پا کند
[ترجمه گوگل]این بخش یک قاچاقچی از شهر بود اما همه آن را اداره و دستکاری کرد

7. Still, the press jumped on the pygmy owl angle, splashing headlines about the controversy across the top of both dailies.
[ترجمه ترگمان]با این حال، مطبوعات از زاویه جغد کوتوله پریدند و اخبار مربوط به بحث و مجادله را در بالای هر دو روزنامه پخش کردند
[ترجمه گوگل]با این حال، مطبوعات بر روی زاویه سحرآمیز جغد شروع به پریدن کردند، سرچشمه هایی در مورد بحث در سرتاسر هر دو روزنامه منتشر شد

8. Pygmy Chain Swords are low-growing, and were used in the foreground, and Java Fern grows attached to bogwood.
[ترجمه ترگمان]Swords زنجیره کوتاه رو به رشد پایین هستند و در پیش زمینه به کار گرفته شده اند و جاوا Fern به bogwood متصل می شود
[ترجمه گوگل]شمشیرهای زنجیره ای کم رشد می کنند و در پیش زمینه مورد استفاده قرار می گیرند و Java Fern رشد می کند تا به خاک اره متصل می شود

9. The school site is located in prime pygmy owl habitat.
[ترجمه ترگمان]محل این مدرسه در زیستگاه انسان های کوتوله تشکیل شده است
[ترجمه گوگل]سایت مدرسه در زیستگاه سحرآمیز اولی قرار دارد

10. The animals in effect became pygmy elephants.
[ترجمه ترگمان]
[ترجمه گوگل]حیوانات در اثر فیلها به صورت پگمی ظاهر شدند

11. In fact, ideally we'd have pygmy people, too.
[ترجمه ترگمان]در حقیقت، در حالت ایده آل ما افراد کوتوله نیز داریم
[ترجمه گوگل]در حقیقت، ایده آل ما نیز خواهیم داشت مردم پگمی

12. As their name indicates, pygmy tarsiers are small -- weighing about 2 ounces ( 50 grammes ).
[ترجمه ترگمان]همانطور که نام آن ها نشان می دهد، tarsiers کوتوله کوچک هستند و حدود ۲ اونس (۵۰ گرم)وزن دارند
[ترجمه گوگل]همانطور که اسم آنها نشان می دهد، کمربندهای سگمنی کوچک هستند - با وزن حدود 2 اونس (50 گرم)

13. Pygmy flying squirrel western cowboy adventure in mind.
[ترجمه ترگمان]این یک ماجراجویی کوچک و سنجاب بود
[ترجمه گوگل]Pygmy flying viper ماجراجویی گاوچران غربی در ذهن

14. The various pygmy groups are thus the products of harshcircumstances.
[ترجمه ترگمان]در نتیجه گروه های مختلف کوتوله محصولات of هستند
[ترجمه گوگل]بنابراین گروه های مختلف اسکیموها محصولی سخت گیرانه هستند


کلمات دیگر: