کلمه جو
صفحه اصلی

put to shame


معنی : خجالت دادن
معانی دیگر : 1- خجلت زده کردن، شرمسار کردن، شرمگین کردن، کنف کردن، خیط کردن 2- سبقت گرفتن، برتری یافتن، پیشی جستن، خیلی بهتربودن (از)

انگلیسی به انگلیسی

عبارت ( phrase )
(1) تعریف: to cause to feel ashamed; disgrace.
مترادف: abash, disgrace, dishonor, humiliate, mortify

- The revelations of the trial put the defendant to shame.
[ترجمه ترگمان] افشای این محاکمه، متهم را به شرم آورد
[ترجمه گوگل] آشکار شدن دادگاه متهم را به شرمساری وا می دارد

(2) تعریف: to make (someone or something) appear inadequate by comparison.
مترادف: eclipse, outshine, overshadow

- Your delicious cooking puts mine to shame.
[ترجمه ترگمان] آشپزی خوش مزه تو باعث شرمندگی منه
[ترجمه گوگل] پخت و پز خوشمزه من را به شرم می اندازد

• disgrace, cause embarrassment; surpass, excel, do better than -

مترادف و متضاد

خجالت دادن (فعل)
abash, shame, embarrass, put to shame


کلمات دیگر: