1. in that intense heat, soldiers' bodies would soon putrefy
در آن گرمای شدید اجساد سربازان زود می گندید.
2. The meat in all of the open flasks putrefied.
[ترجمه ترگمان]گوشت در همه of متعفن متعفن است
[ترجمه گوگل]گوشت در تمام فلاسک های باز پوشیده شده است
3. Flesh is not putrefied.
[ترجمه ترگمان]گوشت و گوشت فاسد نشده است
[ترجمه گوگل]گوشت گم شده نیست
4. The body had putrefied beyond recognition.
[ترجمه ترگمان]جسم از دهانش بیرون نرفته بود
[ترجمه گوگل]بدن بیش از حد شناخته شده بود
5. Two days dead, the body was beginning to putrefy and the stench made both Benjamin and myself gag.
[ترجمه ترگمان]دو روز مرده، جسد داشت چرک می کرد و بوی تعفن هر دو بنجامین و خودم را به هم زده بود
[ترجمه گوگل]دو روز مرده بود، بدن شروع به خراش کردن کرد و لبخندی که هر دو بنجامین و خودم را تکان دادند
6. The careless wound and diabetes putrefy his leg.
[ترجمه ترگمان] زخم careless و دیابت پای اون رو می putrefy
[ترجمه گوگل]زخم بی دقتی و دیابت، پا را از بین می برد
7. Undigested protein begins to rot and putrefy in your tummy.
[ترجمه ترگمان]پروتئین undigested شروع به پوسیدگی و putrefy در معده شما می کند
[ترجمه گوگل]پروتئین غلیظ شده شروع به پوسیدگی و پوکی استخوان در شکم شما می شود
8. And those cheeses that we like so well are made from milk that has stood long enough to putrefy .
[ترجمه ترگمان]و این پنیر که ما دوست داریم از شیری درست شده که به اندازه کافی برای putrefy
[ترجمه گوگل]و آن پنیر هایی که ما خیلی دوست داریم از شیر ساخته شده است که به اندازه کافی بلند به نظر می رسد
9. These bulk items can't be tidily digested by the plant and so tend to putrefy.
[ترجمه ترگمان]
[ترجمه گوگل]این آیتم های بزرگ را نمی توان با گیاهان هضم کرد و بنابراین تمایل به پوترفی دارد
10. Why has he thrown Conscience like a dead rat, to putrefy in the well?
[ترجمه ترگمان]چرا وجدان را مثل یک موش مرده thrown؟
[ترجمه گوگل]چرا او وجدان را مانند یک موش مرده پرتاب کرده است؟